اعتراف، اعتماد، رستگاری
“در همان سالهای آغاز تدریس در زادگاهم، تاگاست، دوست بسیار عزیزی را یافته بودم. همسال بودیم و هر دو در بحبوحهی جوانی، در دریایی از علقههای همانند، غوطه میخوردیم. کابل۲۴: دوران کودکی را در جوار یکدیگر سپری کردیم، با هم به مکتب رفتیم و همبازی یکدیگر بودیم… رفیق مرا در.