نظریه «مِهبانگ» یا «بیگبنگ» که به انفجار بزرگ هم مشهور است، معتبرترین مدل بین مدلهای کنونی کیهانشناسی است. این نظریه توصیف میکند که چگونه جهان از یک وضعیت نخستین با دما و چگالی بسیار زیاد منفجر شد و در گذر زمان گسترش و انبساط یافت.
کابل۲۴: سوال این است که این همه ماده و انرژی از کجا به وجود آمد که جهان خلق شد؟ استیون هاوکینگ از دانشمندان معاصر ما معتقد است:
ما امروز میدانیم جهان زمانی بسیار کوچکتر از پروتون بوده است که با این توصیف، توانسته است از هیچ پا به عرصه هستی بگذارد.
به اعتقاد او، چنین رویدادی، ناقض قوانین شناختهشده طبیعت نیست و در واقع رویدادی برخلاف جهانبینیِ علمی محسوب نمیشود.
هاوکینگ این نظریه را در کتاب «پاسخهای کوتاه به پرسشهای اساسی» مطرح کرده است. این کتاب تاکنون توسط مترجمین و ناشران مختلف به چاپ رسیده است اما در این یادداشت از چاپ انتشارات مازیار منتشرشده در تاریخ ۱۳۹۷خورشیدی با ترجمه جمیل آریایی استفاده شده است.
هاوکینگ در این کتاب به ۱۰ سوال اساسی در حوزه هستی و کیهانشناسی از جمله خلق جهان پاسخ داده است. البته هاوکینگ یک دانشمند خداناباور است اما خداناباوری او، نه از بُعد اعتقادی بلکه از جنبه علمی است.
به همین دلیل باور دارد که فضا و انرژی خودبهخود در رویدادی که آن را مِهبانگ مینامیم خلق شدند و در لحظۀ انفجار بزرگ، هر آنچه بود مثل توپی که باد شود، متورم شد.
البته هاوکینگ یک خداناباور مطلق نیست بلکه او وقتی از عدم نقش خدا در خلقت حرف میزند، عباراتی چون «احتمال»، «شاید»، و «ممکن» را به کار میبرد که حاکی از شک و تردید است.
وقتی او میگوید که شاید جهان خودبهخود پیدا شده باشد، یعنی این که ممکن است خودبهخود پیدا نشده باشد و خالقی داشته باشد.
به هر حال، اعتقاد هاوکینگ این است که ممکن است جهان خودبهخود پیدا شده باشد اما او به این سوال پاسخ نداده است که این همه انرژی و فضا از کجا پیدا شد؟ چگونه جهانی پر از انرژی، فضایی چنین فراخ و هر آنچه در آن است، از هیچ پدید آمد؟
هاوکینگ برای این که چنین سوالی به صورت مطلق بدون پاسخ نماند، نظریه کوانتومی و صفر بودن انرژی مثبت و منفی جهان را پیش میکشد.
البته از دیدگاه هاوکینگ، تعریف انرژی مثبت و منفی، متفاوت از تعریف انرژی مثبت و منفی از دیدگاه روانشناسان است. به اعتقاد هاوکینگ، ذراتی مثل پروتونها، بر اساس قوانین مکانیک کوانتومی رفتار میکنند و میتوانند تصادفی پدیدار شده، مدتی پرسه بزنند و سپس دوباره ناپدید شوند و باز از جای دیگری سر برآورند.
با این توضیح که ذره به معنای متعارف، بخش کوچکی از ماده است که حجم یا جرم دارد. به عنوان مثال: اتم یک ذرۀ میکروسکوپی است و الکترون و پروتون در داخل اتم، ذرات زیراتمیاند.
ذرات زیراتمی البته به دو دستۀ بنیادی و ترکیبی تقسیم میشوند. ذرات بنیادی غیرقابل تقسیماند و اجزای پایه اتم محسوب میشوند. مثلا الکترون یک ذرۀ بنیادی است ولی پروتون و نوترون ذراتی ترکیبیاند و هر کدام از سه کوارک تشکیل شدهاند.
کوارک هم مثل الکترون یک ذرۀ بنیادی است. ذرات بنیادی، ایستگاه پایانیِ ماده قلمداد میشوند.
بر اساس نظریه هاوکینگ و بسیاری از دانشمندان فیزیک، آنچه امروزه جهان محسوب میشود، ۱۳ میلیارد و ۸۰۰ میلیون سال قبل، مثل یک پروتون، ذرۀ بسیار بسیار کوچکی بوده و باز مثل یک پروتون تصادفاً پدیدار شده است.
این ذرۀ بسیار کوچک ضمن این که حجم ناچیزی داشته اما دارای جرم بسیار زیاد و چگالی بسیار بالایی بوده است. وقتی این ذره منفجر شده است، انفجار بزرگ رقم خورده و از انبساط محتویاتش جهان شکل گرفته است.
تا اینجا توضیح خلق جهان از نگاه دانشمندان فیزیک و کیهانشناس بود که هاوکینگ در صدر آنان قرار دارد اما دیدگاه مولانا جلالالدین بلخی هم شبیه نظریه این دانشمندان است با این تفاوت که مولانا، نیروی محرکه این ذره پر انرژی را خدا میداند. او در دفتر اول مثنوی معنوی ذیل داستان «هدیه خلیفه» میگوید:
گنجِ مخفی بُد ز پرّی چاک کرد
خاک را تابانتر از افلاک کرد
گنجِ مخفی بُد ز پرّی جوش کرد
خاک را سلطانِ اطلسپوش کرد
تفسیر سخن مولانا این است که خداوند گنجی پنهان بود که از فرط سرشاری و پُر بودن، جوشید و شکافت و چنین شد که هستی پدید آمد و در آینۀ هستی، خداوند را میتوان دید.
تعبیر گنجی که از فرط پُری و سرشاری، جوشیده و شکافته و عالم از دل این جوشش پدید آمده است، همان نظریه مهبانگ یا انفجار آغازین را تداعی میکند که تعریف آن به شکل عرفانی بیان شده است و با نظریه فیزیکدانانی چون هاوکینگ، مطابقت دارد.
منتها نکته در این است که هاوکینگ به پدیدآورنده گیتی باور ندارد و جوشش ماده را عامل انفجار بزرگ می داند اما مولانا نیروی محرکه این ماده را خدا یا همان گنج مخفی میداند که ماده را به جوشش واداشت و بر تن خاک، جامه حریر و اطلس پوشانید.
محمد مرادی