خدا باوران و خدا ناباوران برای ادعای خود به دو اصل استناد میکنند که یکی به «برهان نظم» و دیگری به «برهان شر» شناخته میشود. بر اساس برهان نظم، دنیا با نظمی که دارد، نمیتواند بدون ناظم باشد اما در مقابل آن برهان شر وجود دارد که میگوید: اگر دنیا ناظم و مدبری دارد، پس این همه بینظمی مثل حوادث طبیعی برای چیست؟
کابل۲۴: هر دو گروه برای خود استدلال دارند اما گاهی خارج از چارچوب بحثهای علمی، شاهد رویدادهایی مثل سقوط هواپیمای کوچکی در کلمبیا هستیم که کفه را به سود طرفداران برهان نظم، سنگین میکند.
ماجرا از این قرار است که در اول ماه مه سال جاری میلادی یعنی چهل روز پیش، یک خلبان، یک راهنمای محلی و یک مادر با چهار کودک ۱۳، ۹، ۴ و ۱ ساله خود سوار هواپیمای سبک و کوچکی شدند تا به شهر «سن خوزه» از توابع مرکز کلمبیا بروند.
هواپیما در حال پرواز در امتداد رودخانه «گواویار» در جنگلهای آمازون بود که ناگهان دچار سانحه شد و سقوط کرد.
چند روز پس از سقوط هواپیما، نیروهای ارتش و امدادگران به محل حادثه رسیدند و با جسد سه بزرگسال یعنی خلبان، راهنمای بومی و مادر کودکان روبرو شدند اما از چهار کودک خبری نبود.
این اتفاق، نه تنها برای مردم کلمبیا بلکه برای آن عده از مردم جهان مثل من که خبر سقوط هواپیما را پیگیری میکردند، هم به یک معمّا تبدیل شده بود.
نیروهای مردمی، نیروهای ارتش و امدادگران آموزش دیده، چهل شبانهروز بدون وقفه دنبال چهار کودکی میگشتند که بسیاریها به این باور بودند که زنده بودن کودکان محال است.
البته از آنجا که این حادثه برای ملت و دولت کلمبیا جنبه حیثیتی پیدا کرده بود، دولت تلاش میکرد تا هر طوری شده، زنده و یا مرده کودکان پیدا شود.
سرانجام پریروز، هر چهار کودک پس از ۴۰ شبانهروز، صحیح و سالم در نقطهای از جنگل آمازون که دارای حشرات موذی، خزندگان سمی، پلنگ، جگوار، مارهای افعی و سایر جانوران گوشتخوار بود، پیدا شدند.
رئیس جمهوری کلمبیا دو شب پیش یعنی جمعه شب درباره زنده پیدا شدن این چهار کودک در یک کنفرانس خبری گفت که نام این کودکان به عنوان نمادی از دوام و بقا در تاریخ ثبت خواهد شد.
وقتی دیروز این خبر را خواندم، درباره اصالت آن و یا حداقل در مورد بخشی از ماجرا تردید کردم. لذا با دید شک، در جستجوی منابع برآمدم.
به هر مقدار که جستجو میکردم، موضوع واقعیتر به نظر میرسید تا سرانجام به این نتیجه رسیدم که خبر به همان شکلی که مخابره شده است، درست است.
اینجا است که دست نامریی یک ناظم و مدبر در این رویداد دیده میشود. اولاً که سه تن از مسافران بزرگسال هواپیما پس از سقوط هواپیما در دم جان میدهند اما چهار کودک که نسبت به بزرگسالان بدن ضعیفتری دارند، زنده میمانند که البته بدون جراحات و کوفتگی بدن هم نبودهاند.
تازه این اول ماجرا است زیرا کودکان پس از سانحه، لاشه هواپیما را ترک میکنند و وارد جنگلهای پرخطر آمازون میشوند که هر لحظه امکان خورده و دریده شدن آنان توسط حیوانات وجود داشت.
این سه برادر و یک خواهر، نزدیک به چهل شبانهروز در جنگلهای آمازون سرگردان بودند و از برگها، میوهها و گیاهان جنگل تغذیه میکردند.
جالب اینجا است که در این رویداد شگفتانگیز که بیشتر شبیه یک معجزه است، طفل یکساله هم زنده مانده است. پیشبینی میشود از این رویداد، فیلمها و سریالهای فراوانی در جهان ساخته شود.
سخن آخر این که در ماجرای سقوط هواپیمای کلمبیایی و زنده ماندن چهار کودک از این سانحه و پیدا شدن آنان پس از چهل روز، نخست برهان شر به جنگ و مصاف برهان نظم آمده است اما سرانجام برهان شر شکست خورده و از دل شر، خیر تراویده است تا بدانیم که شرِ مطلق وجود ندارد و دنیا بدون گرداننده نیست. در حقیقت؛ حادثه سقوط هواپیما کلمبیایی در زبان بیزبانی به ما میگوید که نگران نباشید، اینجا تنها نیستید.
گر نگهدار من آنست که من میدانم
شیشه را در بغل سنگ نگه میدارد
محمد مرادی