همانگونه که ژان پیاژه تکامل شعور شناختی (cognitive development) و لارنس کولبرگ تکامل شعور اخلاقی (moral development) آدمیان را به مراحل تقسیم کردند و عوامل مختلف، سنی، محیطی، آموزشی، تربیتی و فرهنگی را در تکامل چارچوب شناختی و قضاوتهای اخلاقی آدمیان دخیل دانستند و نشان دادند که آدمیان (از کودکان تا بزرگسالان) نظر به اینکه در کدام مرحله تکامل شعور شناختی و کدام مرحله تکامل شعور اخلاقی قرار دارند، در حوزه فهم و اخلاق قضاوتهای مختلف میکنند و کنش-واکنشهای خاص مرحله تکاملی خودشان را دارند، فرضیه ما بر اینست که رشد شعور سیاسی (political consciouness development) و پیدایش و پرورش سوژه سیاسی نیز دارای چندین مرحله است و عوامل گوناگون بر تکامل آن نقش داشته و رشد سنی یگانه عامل آن نیست. اگرچه در نظامهای مردمسالار و تا جاییکه اطلاع دارم در حوزه فقه بلوغ سنی و بلوغ عقلی را شرط رای دادن و مشارکت در کنشهای سیاسی تعیین کرده اند، اما تاکنون تحقیقی که هم سطح کار پیاژه و کولبرگ باشد صورت نگرفته است.
کابل ۲۴: اما مسئله اینست که فقدان فهم در مورد چگونگی و مراحل تکامل شعور و سوژه سیاسی، در جامعه ما سبب شده است که حتی افراد تحصیلکرده در حوزه علوم سیاسی، همه آدمیان (البته کاهلان) را از نظر شعور سیاسی یکسان فرض کرده و قضاوتهای یکسانی را در مورد همه اعمال میکنند.
حالانکه خیلی ممکن است که فردی یا گروهی سن ۱۸ سالگی را تکمیل کرده باشند ولی هنوز به رشد شعور سیاسی دست نیافته و سوژه سیاسی نشده باشد. با اینکه انسان را حیوان سیاسی (Zoon politikon) خوانده و حتی کرامت انسانی را در گرو تکامل رشد شعور سیاسی دانسته اند، اما شعور سیاسی ظرفیتی است که باید پرورش یابد.
از این رو است که من زمانیکه انتقادات بعضی افراد را از بعضی دیگر (مثلا تیمهای ورزشی و یا دانشجویان علوم ساینسی) میبینم که میگويند چرا اینها حساسیتهای سیاسی و اجتماعی را درک نمیکنند، انتقاداتشان را به پای فقدان فهمشان از رشد سوبژکتیویتی سیاسی میگذارم.
همانگونه که ما از کودکان توقع فهم حساسیتها و کنشهای سیاسی را نداریم، توقع چنین امری از کسیکه مثلا ۲۵ ساله است و در یکی از رشتههای ورزشی نیز خوش درخشیده و مهارتهای بدنیاش خوب تکامل کرده است، ولی سوبژکتیویتی سیاسیاش هنوز تکامل نکرده است، نیز نادرست است. زیرا مسلم است که تکامل مهارتهای بدنی همبستگی مثبت و ارتباط معنادار با تکامل چارچوب شناختی و شعور سیاسی و اخلاقی ندارد.
من آرزو دارم که روزی بتوانیم رشد شعور سیاسی را نیز تحقیق کنیم و مراحل آن را دستهبندی کنیم. ولی تا آن روز از منتقدان نیز توقع میرود که فرضیه «مرحلهدار بودن تکامل شعور سیاسی» را در نظر داشته باشند و همانگونه که از اطفال پنجساله توقع درک مسایل سیاسی را ندارند، از ۲۵ سالههاییکه هنوز سوژه سیاسی نشده و نیستند نیز نداشته باشند. با چنین رفتار است که میتوان نقد و قضاوت درست کرد.
جمشید مهرپور