در ویدئوی که در فضای مجازی مصر منتشر شدهاست آخرین جشن تولدی است که فعالان مصری برای «نجیب محفوظ» پرآوازهترین نویسنده و برنده جایزه نوبل ادبیات عرب برگزار کردند.
سال ۲۰۰۵ میادی نجیب محفوظ به ۹۳سالگی رسیده که سال بعدش در ۹۴سالگی چشم از جهان فرومیبندد.
کابل ۲۴: خونسردی نجیب در این گفتگوی کوتاه و سبکروحی و چالاکی و طنز و حاضر جوابیاش در پاسخ دادن در آن سن، جالب است
مصاحبه کننده با نجیب، جمالالغیطانی است که خودش رماننویس و از روزنامهنگاران مطرح مصری است که به مناسبت قصد دارم از خود او مفصل بنویسم.
جمال غیطانی در اول مصاحبه به رسم تبریک آرزو میکند که محفوظ هر سال رو به نیکویی باشد و میگوید: کل سنه و انت طیب.
نجیب فورا پاسخ میدهد: و انت طیب= تو هم خوب باشی.
بعد غیطانی میگوید: و عقبال ما تکمل کده اکثر من میه سنه:
یعنی انشاءالله همینطور تا بیش از صد سالگی را طی کنید.
نجیب محفوظ با لحنی آکنده از طنز میپرسد؟
(لیه؟) یعنی: آخه چراااااا؟
بعد غیطانی یادآوری میکند که در جشن تولد ۹۰سالگی از نجیب محفوظ پرسیده بودند:
شایف الدنیا إزای؟
یعنی: در این عمر ۹۰ساله دنیا را چطور دیدی؟
و او پاسخ داده بود:
عشنا و شفنا العجب!
یعنی زیستیم و بسی شگفتیها دیدیم.
بعد غیطانی میگوید:
ربنا یدیک اکثر من میه، تقول ایه دلوقتی و انت داخل على التلاته و تسعین؟
یعنی خدا عمری بیش از صد سال به شما عنایت کند حالا که وارد ۹۳سالگی شدید دنیا را چطور میبینید؟
نجیب محفوظ باز جوابی سخت طنزآمیز میدهد که توفانی از خنده و قهقهه را باعث میشود میگوید: مش ئادر اشوف العجب!
یعنی حالا که به ۹۳ سالگی رسیدم اصلا دیگه قادر به دیدن هیچ نوع شگفتی نیستم.
غیطانی باز ادامه میدهد که:
حضرتک شایف مصر من ثوره ۱۹ لغایه دلوقتی، شایفها إزای دلوقتی؟بعد ۱۹؛۳۶،۴۸،۵۲، ۷۳ و۷۷ و .. شایفها إزای؟
یعنی جناب شما پس از این همه انقلابها در مصر از ۱۹۱۹ تا ۳۶ تا ۱۹۴۸ تا ۷۳ و بحرانهای ۷۷ مصر را چگونه ارزیابی میکنید؟
نجیب محفوظ اینجا آهی میکشد و میگوید:
هی بتعانی و ربنا معاها:
یعنی مصر هماره در رنج به سر برده و خدایمان با او باشد.
غیطانی که شمّ خبرنگاریاش بر او غلبه کرده و دنبال خوراک خبری است میپرسد:
إزای تخرج من المعاناه دی؟
یعنی این کشور چطور میتواند از این رنجها و شرایط سخت خارج شود؟
نجیب محفوظ باز با لحنی طنز پاسخ میدهد:
إنت فکرک أنا عارف تخرج إزای و مقلتش؟
یعنی: تو فکر میکنی که من میدانم که مصر چگونه از این بحرانها میتواند خارج شود و اما بیانش نمیکنم؟!؟
که باز صدای خنده و قهقههی حاضران بالا میرود.
و با این جملهی پایانی ما را با پرسشی مواجه میکند که آیا کار و وظیفهی نویسنده توصیف وضعیت و وقایع و صرفاً رخدادهای جاری است یا ارائهی راهکارهایی برای برون-رفت از آنها؟


