امروز در حالی اسرائیل هفتاد و ششمین سالگرد اعلام موجودیت خود را جشن گرفت که به علت جنگ ویرانگر و بی فرجام غزه در ضعیف ترین دوران تاریخ خود قراز دارد.
کابل ۲۴: در درون، جامعەی اسرائیل کە قبل از جنگ غزه به دلیل اعلام جنگ دولت تندروی نتانیاهو علیه نهادهای دمکراتیک منقسم شده بود، بر اثر ناتوانی دولت در آزادی گروگانها و نابودی توان نظامی حماس، دو شقه و تجزیه شده است.
در خارج هم، ارمغان جنگ بی قاعده و قانون علیه نوار غزه که به قسمی نسل کشی آنلاین تبدیل شده، انزوای سیاسی و دیپلماتیک بی سابقه است.
دفاع از اسرائیل حتی برای نزدیک ترین متحدانش دشوار شده و روز به روز به تعداد کشورهای منتقد آن افزوده میشود.
چند روز پیش سفیر این کشور در سازمان ملل در اعتراض به مجمع عمومی این سازمان که خواهان به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطین شد، منشور ملل متحد را پاره کرد.
پاره کردن منشور سازمان ملل یا پرت کردن آن به صورت دبیرکل آن، سنتی سیاسی است که توسط دولتهای چپ گرا و اصطلاحا ضد امپریالیست، پیروی شده است.
چه سرزنش نظام بین الملل تحت سلطەی غرب و نهادهای ناکارآمد آن عموما حرف دل دنیای در حال توسعه و جنوب جهانی است، نه یک کشور ” اصالتا” غربی و عزیز دردانەی قدرت های اصلی حاکم بر جهان.
تناقض بالا از قضا بیانگر وضعیت استثنایی اسرائیل است. مرزهای بین المللی آن هیچگاه معلوم نبوده و در داخل هم روز به روز به نظام آپارتاید سابق حاکم بر آفریقای جنوبی شبیەتر میشود.
کشوری که موجودیتش را مدیون قطعنامەی سازمان ملل است، بیش از هر کشور دیگری در جهان نامش با قطعنامەهای انتقاد آمیز این سازمان گره خورده است.
این وضعیت بغرنج، و ناتوانی در مفاهمه با هیچ یک از رهیافت های قدرت ساز در این باره باعث فرسایش شتابان قدرت نرم و اعتبار اخلاقی آن شده است.
فرضا مزیت اصلی و برگ برندەی قدرت امریکا در تاکید آن بر دموکراسی در درون کشورهاست.
دفاع از دموکراسی در درون دولت – ملتها و این ایده که گسترش دموکراسی در جهان باعث تحکیم صلح و کاهش جنگ میشود، یک برند معنوی امریکایی است.
در حالی که چین در قامت قدرتی نوظهور خواستار دموکراسی نه در داخل کشورها، بلکه میان آنهاست.
چین با تاکید بر مفاهیمی چون حاکمیت، امنیت و توسعه، خواهان تجدید نظر در نظام بین الملل و بازسازی آن بر مبنای برابری کشورها و ترویج دموکراسی بین المللی است.
با اندکی ملاحظه معلوم میشود که اسرائیل نه این است، نه آن. بلکه استثنایی در بیرون و معمایی در درون است. یک دولت – ارتش قدرتمند که علیرغم سرشت غربی آن، الگوی تکاملش از مدلهای رایج توسعەی سیاسی در غرب متمایز است.
وضعیتی که با استنادهای امنیتی توجیه و به صورت مداوم بازتولید می شود.
صلاح الدین خدیو