خودکشی و دو غزل دیگر از موسی ابراهیمی

سگ‌ها کنار استخوانت خودکشی کردند
بعد از تو حتی دشمنانت خودکشی کردند

بوی تن تو مست کرده لاشخورها را
زنبورها دور دهانت خودکشی کردند

رفتی و مرگ آهنگ می‌زد پیش پاهایت
تصنیف‌ها روی لبانت خودکشی کردند

پیغمبر تاریکی! ای ارواح شیطانی
پشت سر تو پیروانت خودکشی کردند

وقتی تو مردی ناگهان خفاش های پیر
در لابلای گیسوانت خودکشی کردند

تو داستانی را نوشتی که سر انجامش
بازیگران داستانت خودکشی کردند

باران گرفت و خون روی دامنت را شست
تا ابرهای آسمانت خودکشی کردند

غزل ۲

هیچ‌کس آنچه که او با دل من کرد نکرد
هیچ رحمی به دل ساده‌ی این مرد نکرد

باد خاک قدمش را به کجاها که نبرد
چه علف‌ها که غم آمدنش زرد نکرد

بوی پیراهن او با دل من کاری کرد
که زلیخا سند بندگی آورد نکرد

خواستم لب بگشاید به سخن چون گل صبح
رخ بر افروخت و ابروش کمان کرد نکرد

دست در گیسویش انداختم این فن قدیم
چاره‌ی این دل درمانده‌ی پر درد نکرد

نفس سرد زمستان و شب طوفان هم
عطش بوسه‌ی او بر لب من سرد نکرد

12 حوت 93 – کابل

غزل ۳

عجیب نیست که تو مرده ای، جهان مرده؟
بروی بستری از ابر آسمان مرده

درخت‌های زیادی کنار تو مردند
بهار دهکده پشت در خزان مرده

چقدر یخ زده شب‌های این زمستان را
چقدر حس نشاط پرندگان مرده

تو چشم بستی و انگار اتفاقی نیست
که ماه بین همین تکه از زمان مرده

و گیسوان تو فرمانروای تاریکیست
هزار مرثیه در لابلای آن مرده

3 قوس 93 – کابل

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *