اسرائیل باز سوریه را شخم زد. از سویدا در جنوب تا دمشق، مراکز دولتی، نیروهای مسلح، کاخ ریاستجمهوری، وزارت دفاع و… هدف حملات ویرانگر هوایی قرار گرفتند.
کابل ۲۴: منظرۀ ویرانی ساختمانهای دولتی در دمشق، تمثیلی از فروریختن یکی از ستونهای ژئوپولتیک خاورمیانه بهنام سوریه است.
پس از دو روز خونین و پرتلفات، طبق الگویی آشنا، ترامپ به صحنه آمد و گفت از نتانیاهو خواسته به حملات پایان دهد و اکنون موقع صلح است.
تکرار این الگو در ایران، لبنان و یمن تردیدی باقی نمیگذارد که هماهنگی کامل در عالیترین سطوح میان دو رهبر وجود دارد و این صرفاً نمایشی از راهبردی مشترک است.
راهبرد چمنزنی، صلح از طریق قدرت، دکترین حاکمیت محدود یا هر اسم دیگر، چیزی نیست جز بازتعریف ترتیبات امنیتی و سیاسی منطقه بر اساس تعریفی موسع از منافع و امنیت اسرائیل.
بهانۀ حملۀ اخیر، پیشروی ارتش سوریه در استان دروزینشین سویدا بود. پس از درگیری دروزیها و بادیهنشینان عرب، نیروهای دولتی به قصد اعادۀ نظم و در واقع بهمنظور بسط حاکمیت مرکز وارد این استان شدند.
پیشتر، اسرائیل این منطقه و دو استان جنوبی دیگر را جزو محرمات و حیاطخلوت خود تعریف و به دمشق دربارۀ ورود نظامی به آن هشدار داده بود.
دولت الشرع احتمالاً با اشاره و پشتگرمی ترکیه این خطوط قرمز را زیر پا گذاشت و ناچار به پرداخت بهایی گزاف شد.
یقیناً آنکارا با این تصور که تام باراک، نمایندۀ ترامپ، صحبتهای مثبتی به سود تحکیم قدرت در دمشق کرده بود، دولت الشرع با اندکی استقامت میتوانست از پس چالش اسرائیل بربیاید.
محاسباتی که غلط بود و به نمایشی دیگر از مواضع سیال و لحظۀ آخری ترامپ و انفعال ترکیه در صحنۀ سوریه تبدیل شد.
ظاهراً ترکها فقط به این بسنده کردند که به جولانی دربارۀ ترک سریع کاخ ریاستجمهوری جهت پیشگیری از ترور هشدار دهند.
اسرائیلیها امروز آشکارا جولانی را به ترور تهدید کردند. ترور سران و مقامات ارشد کشورهای منطقه بخشی از راهبرد جدید اسرائیل است.
تلآویو با ترکیبی از نفوذ، ترور و حملات هوایی میکوشد دولتهای مخالف را به تسلیم و تغییر ماهیت وادار کند.
این پرده از سیاست که پس از هفت اکتبر هویدا شد، آشکارا تلآویو را در جایگاه یک قدرت جدید امپریالیستی مینشاند.
دولتی که با یکجانبهگرایی و اعمال سیاست قدرت، گامی فراتر از دکترین جنگهای پیشدستانۀ بوش پسر پیش مینهد.
نتانیاهو هفت اکتبر را یازدۀ سپتامبر اسرائیل میداند و بر آن است که با مدد از فرصت آن، نظم امنیتی جدیدی حاکم کند.
نظمی که حتی امکان مخالفت با اسرائیل در سطح تئوری هم وجود نداشته باشد.
هنگام حملۀ اسرائیل به ایران، صدراعظم آلمان بابت انجام «کار کثیف» اسرائیل را ستایش کرد.
کار کثیف، استعارهای برای نظامیگری اسرائیل در خاورمیانه به نیابت از امریکا و ناتوست.
این پیمانکاری به ترامپ اجازه میدهد پایش را وارد جنگهای بیپایان نکند. در واقع، راهبرد فوق بهطرزی دراماتیک محصول تلفیق دو نقش متضاد آتشفشان و آتشنشان است.
اسرائیل آتش به پا میکند و آمریکا پس از سوزاندن حسابی، شعلهاش را کم و زیاد مینماید.
در حال حاضر، سیاست قدرت اسرائیل صرفاً دولتهای رسماً متخاصم را هدف قرار میدهد.
اما منطقاً میتواند زنگ خطر را در کاخهای پادشاهان و رؤسایجمهور منطقه به صدا درآورد.
این عامل در درازمدت میتواند منجر به تشکیل بلوکهای جدید و بازآرایی ائتلافها و اتحادهای موجود شود. هرچند تا آن زمان ممکن است منطقه شخمی اساسی بخورد.


