ترامپ همواره از توهین به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده کرده، اما با فرارسیدن روزهای دادگاه او لفاظی هایش تهدیدآمیزتر شده است. او اظهار داشته که “مارک میلی” رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا لایق اعدام است.
او هم چنین گفته دزدان مغازهها باید تیرباران شوند. او هم چنین گفته منشی قاضی رسیدگی کننده به پرونده مدنی علیه او، دوست دختر سناتور “چاک شومر” است. ترامپ هم چنین گفته “شما باید به دنبال” دادستان کل ایالتیای باشید که او را تحت تعقیب قرار داده است. او هم چنین با زبانی که برنامه اصلاح نژاد نازیها را تداعی میکند مهاجران ساکن در امریکا را به “مسموم کردن خون کشورمان” متهم کرده است.
جفری توبین، مفسر و روزنامه نگار امریکایی
به گزارش کابل۲۴ به نقل از نیویارک تایمز، زندگی دونالد ترامپ یک کلاس پیشرفته در فرار از عواقب بوده است. شش کسب و کار از مجموع کل کسب و کارهای او اعلام ورشکستگی کرده اند، اما او کماکان به عنوان یک آینده نگر تجاری شناخته میشود.
او سه بار ازدواج کرده، اما هنوز مورد علاقه اونجلیکالها (انجیلیها) میباشد. او دو بار استیضاح شده، اما کماکان یکی از نامزدهای اصلی انتخابات ریاست جمهوری است.
اکنون، اما ترامپ با لحظه خطرناک دیگر مواجه شده و شروع به رویارویی با متهم کنندگان اش در دادگاههای مدنی و کیفری میکند. احکام این پروندهها ماه هاست که باقی مانده، اما ترامپ با اطمینانی ظاهری از خود واکنش نشان میدهد گویی که پیامدهای اقدامات اش مثل همیشه برای او خوب خواهند بود. با این وجود، به همان اندازه اهمیت دارد که بپرسیم واکنش ترامپ به آخرین وضعیت اش که در مخمصه قرار گرفته چه تاثیری بر دیگران به ویژه افرادی که اکنون هدف خشم او هستند خواهد داشت.
طی دو هفته گذشته قضات پرونده مدنی مرتبط با کلاهبرداری ترامپ در نیویارک و قضات مرتبط با جلسه محاکمه او در دادگاه کیفری در واشنگتن دستورات محدودی صادر کرده اند که ترامپ را از تلاش برای ارعاب شاهدان و سایر شرکت کنندگان کنندگان در جلسات دادگاه منع کرده اند.
ترامپ حتی اگر به آن دستورات پایبند باشد به هیچ وجه قطعیتی وجود ندارد که دستورالعملها بتوانند مانعی در برابر دامنه وسیع تهدیدات و حملات اش ایجاد کنند و نشانههایی از تداوم تهدید و حملات از سوی او دیده میشوند. زبان کنونی ترامپ نشان دهنده تهدید قریب الوقوع برای اهداف لفاظانه او و اطرافیان اش میباشد.
ترامپ همواره از توهین به عنوان یک ابزار سیاسی استفاده کرده، اما با فرارسیدن روزهای دادرسی به پرونده هایش در دادگاه لفاظیهای او تهدیدآمیزتر شده اند.
او اظهار داشته که “مارک میلی” رئیس سابق ستاد مشترک ارتش امریکا لایق اعدام است. او هم چنین گفته دزدان مغازهها باید تیرباران شوند. او هم چنین گفته منشی قاضی رسیدگی کننده به پرونده او، دوست دختر سناتور چاک شومر است.
ترامپ هم چنین گفته “شما باید به دنبال” دادستان کل ایالتیای باشید که او را تحت تعقیب قرار داده است. او هم چنین با زبانی که برنامه اصلاح نژاد نازیها را تداعی میکند مهاجران ساکن در امریکا را به “مسموم کردن خون کشورمان” متهم کرده است.
مخالفان ترامپ اغلب برای تسکین دادن خود به جلسات دادگاه نگاه میکنند، اما هیچ راه چارهای برای خشمهای او وجود ندارد. متمم اول قانون اساسی امریکا از همه شهروندان جز در مورد صریحترین تحریک به خشونت محافظت به عمل آورده است.
بنابراین، ترامپ اندک دلیلی برای ترس از این که دادستانها به دلیل این اظهارنظرها، اتهامی را علیه او طرح کنند ترسی به خود راه نمیدهد.
بدنامترین لحظه ریاست جمهوری ترامپ نیز اتکای او به محدودیتهای دادگاهها برای بررسی معنادار اقدامات تحریک آمیزش بود.
او در سخنرانی خود در مورد نتیجه انتخابات امریکا در تاریخ ۶ ژانویه ۲۰۲۱ میلادی از حامیان اش خواست که به شکلی “جهنمی” بجنگند و بسیاری از طرفداران اش این کار را در ساختمان کنگره انجام دادند.
با این وجود، آنان بهایی پرداختند در حالی که ترامپ هیچ گونه بهایی برای اظهارات اش نپرداخت. در نمونه دیگری از زندگی بدون مواجهه با پیامد اقدامات و اظهارات ترامپ بیش از هزار نفر از هواداران اش به دلیل رفتارشان در رخدادهای ۶ جنوری متهم شده اند و بسیاری از آنان اگر نه اکثر آنان قانون را زیر پا گذاشتند، زیرا فکر میکردند این همان چیزی است که رئیس جمهور وقت از آنان میخواست. با این وجود، “جک اسمیت” بازپرس ویژه بدون شک به دلیل حمایت گسترده قانون اساسی از آزادی بیان از طرح اتهام علیه ترامپ در زمینه تحریک به خشونت خودداری ورزید.
اقدامات تحریک آمیزی مانند اقدامات ترامپ حتی اگر به خودی خود مصداق جرم نباشند میتوانند عواقب خطرناکی داشته باشند همان طور که در طول رخدادهای ۶ ژانویه شاهد آن بودیم.
برای مشاهده پیامدهای چنین تحریکاتی که طبق قانون اساسی محافظت شده اند صرفا به پرونده “تیموتی مک وی” نگاه کنید که بمبی را در ساختمان فدرال آلفرد پی مورا در اوکلاهاما سیتی منفجر کرد که در جریان آن ۱۶۸ نفر در تاریخ ۱۹ اپریل ۱۹۹۵ میلادی کشته شدند.
بیش از یک دهه قبل از حمله زمانی که مک وی هنوز دانش آموزی دبیرستانی بود برای اولین بار رمان “خاطرات ترنر” را خواند رمانی درباره شورش جناح راست علیه دولت فدرال. در آن زمان “ارل ترنر” قهرمان و راوی رمان با منفجر کردن لاری بمبگذاری شده در مجاورت مقر پلیس فدرال (اف بی آی) در واشنگتن آتش جنگ داخلی را به راه انداخت ایدهای که زمینه اقدامات بعدی مک وی در اوکلاهاماسیتی شد.
پس از روی کار آمدن بیل کلینتون در سال ۱۹۹۳ میلادی انزجار مک وی از رئیس جمهور تازه او را بر آن داشت تا این ایده را از پس ذهن اش به یک طرح حمله مشخص و عملی تبدیل کند.
مک وی عصبانی بود؛ به طور خاص از حمله ماموران پلیس فدرال به مجتمع برانچ داویدیان در نزدیکی ویکود در تگزاس که منجر به کشته شدن ۸۲ نفر از فرقه داویدیان و چهار مامور فدرال شد و در تاریخ ۱۹ اپریل ۱۹۹۳ میلادی پایان یافت و به دنبال آن امضای قانون ممنوعیت سلاحهای تهاجمی از سوی بیل کلینتون. عصبانیت مک وی در زمانهای شعله ور شد که شاهد زبان سیاسی آتش زا در اواسط دهه ۱۹۹۰ میلادی بودیم.
برای مثال، “نیوت گینگریچ” جمهوری خواه که در سال ۱۹۹۵ میلادی رئیس مجلس نمایندگان شد گفته بود: “افرادی مثل من بین ما و آشویتس ایستاده اند. من هر روز بدی را در اطراف ام میبینم”.
یکی از افرادی که ارتباط احتمالی بین زبان به کار برده شده در برنامههای رادیویی و خشونت ناشی از آن را درک میکرد کلینتون رئیس جمهور اسبق امریکا بود. او شاهد بروز موارد مکرری از خشونتهای رخ داده از سوی اعضای جریان راست افراطی در روزهایی بود که منصب فرمانداری آرکانزاس را برعهده داشت.
کلینتون مدت کوتاهی پس از بمب گذاری اوکلاهاما سیتی در سخنرانی خود گفت: “ما امروز صداهای بلند و خشمگین زیادی را در امریکا میشنویم که به نظر میرسد تنها هدف آن تلاش برای تا حد امکان پارانوئید نگهداشتن برخی از مردم و پاره پاره شدن بقیه است تا از یکدیگر ناراحتی داشته باشند.
آنان نفرت پراکنی کردند. آنان این تصور را برجای میگذارد که به گفته خود خشونت قابل قبول است. من مطمئن هستم که شما اکنون گزارشهای برخی از چیزهایی را میبینید که امروز به طور مرتب از طریق امواج رادیویی در امریکا گفته میشود.
خب، چنین افرادی که میخواهند آزادیهای ما را به اشتراک بگذارند باید بدانند که سخنان تلخ آنان میتواند عواقبی داشته باشد”.
در آن زمان نیز همانند لحظه کنونی از لیمبو گرفته تا ترامپ علیرغم فراخوانهای تحریک آمیزشان آنان خود را بیگناه جلوه میدادند. لیمبو در پاسخ به سخنان کلینتون اظهانظر او را “تلاش غیر مسئولانه برای دسته بندی مردم و شیطان جلوه دادن کسانی که هیچ ارتباطی با آن موضوع نداشتند” قلمداد کرد و اظهارنظر کلینتون را محکوم نمود.
ترامپ از همان شیوه طفره رفتن لفاظانه در مورد پذیرش مسئولیت اش در قبال خشونت رخ داده در تاریخ ۶ ژانویه استفاده کرد. او در پاسخ به گزارش کمیته مجلس نمایندگان که حمله به ساختمان کنگره را بررسی نمود در شبکه اجتماعی خود به نام “حقیقت” اعلام کرد:
“کمیته منتخب حتی یک تکه شواهد مبنی بر اینکه من به هر طریقی قصد دامن زدن به خشونت در کنگره را داشتم و یا خواستار آن بودم ارائه نکرد. هیچ گونه شواهدی در این باره وجود ندارد، زیرا این ادعا بی اساس و یک دروغ هیولاوار است”.
ترامپ مانند لیمبو از حمایتهای تصریح شده در قانون اساسی برای اظهارنظرهای تحریک آمیز به عنوان سپری در برابر هر نوع مسئولیت پذیری پیرامون اظهارات اش استفاده کرده است.
استدلال ضمنی آن است که تا زمانی که تعقیب کیفری رابطه علّی مستقیمی بین سخنان او و خشونتی که پس از آن رخ داد ایجاد نکند اصلا نمیتوان مدعی وجود ارتباطی بین آن سخنان و خشونت رخ داده شد.
با این وجود، این استدلال درست نیست و نمیتواند باشد. کلینتون زمانی که گفت “واژگان میتوانند پیامدهایی داشته باشند” بازتاب دهنده عقل سلیم بود و ماجرای مک وی نیز نشان داد بیان واژگان میتواند چه پیامدها و تاثیراتی داشته باشد.
با این وجود، ترامپ هرگز اذعان نمیکند که سخنان اش چه پیامدهای ناگواری میتواند داشته باشد.
وسوسه بایدن رئیس جهور امریکا و افراد پیرامون اش آن بوده که همواره اظهارنظرهای ظالمانهتر ترامپ را به نفع منافع عالیتر نادیده بگیرند.
با این وجود، این رویکرد برای عموم مردم و سیاست بد محسوب میشود. اگر از ترامپ نخواهیم برای تشویق به خشونت پیش از وقوع آن خشونت پاسخگو باشد، این امر باعث میشود او همواره فرصت اظهارنظرهای تحریک آمیز را داشته باشند این در حالیست که نباید چنین فرصتی را به او بدهیم.
اظهارات ترامپ یک خطر فوری برای تحقق اهداف خشمگینانه او و خطری برای عموم مردم است. این مسئولیت بایدن و هم چنین فرصتی سیاسی است که درباره پیامدهای مواضع ترامپ هشدار داده شود.
ترامپ هرگز به هنجارهای رفتار سیاسی احترام نمیگذارد و دلیل کمی وجود دارد که باور کنیم هشدار دادن باعث ایجاد نظم و انضباط معناداری در اظهارات و رفتار او میشود.
همان طور که در تاریخ ۶ جنوری حامیان او قوانین سنتی را نیز کنار گذاشتند. آن روزی که فردی اسلحهای بردارد یا بمبی بسازد و سپس بخواهد با تکیه بر سخنان ترامپ تصمیمی را عملی کند به سرعت نزدیک میشود.
اگر چنین حادثه رخ داد در زمان رخ دادن ترامپ خواهد گفت که خواستار خشونت نبوده آن را هدایت نکرده و عامل بروز آن نبوده و احتمالا بدون مواجهه با اتهامات کیفری از مجازات فرار خواهد کرد، اما واقعیت آن است که مسئولیت خونهای ریخته شده احتمالی برعهده او خواهد بود.