با احتیاط و بدبینی ناشی از شکست تجربیات پیشین، باید گفت امروز یک لحظهی ناب تاریخی در خاورمیانه است.
کابل ۲۴: پس از دو سال و دو روز رسماً درگیری حماس و اسرائیل به پایان رسید؛ طولانیترین جنگ تاریخ اسرائیل و یکی از ویرانگرترین نبردهای عصر حاضر به لحاظ تلفات غیرنظامیان و حجم گستردهی ویرانی در نوار غزه. پرسش از برنده و بازندهی آن همانقدر بیراه است که پیشبینی دربارهی دوام و پایداری آتشبس یا طرح صلح کنونی.
طرفین جنگ، هیچیک به تمام اهداف خود دست نیافتند. نتانیاهو به یک پیروزی نمایشی بزرگ احتیاج داشت: کشتیهای پهلوگرفته در ساحل غزه که با پرچم سفید رزمندگان و رهبران حماس را سوار و آنها را به مقاصدی دوردست در شاخ آفریقا یا ساحل جنوبی خلیجفارس میبرند.
مشابه اخراج پرهیاهوی یاسر عرفات و چریکهایش از بندر بیروت در ۲۱ اگست ۱۹۸۲.به یمن تونلها و شهر زیرزمینی غزه این اتفاق نیفتاد و رزمندگان حماس پایداری عجیبی نشان دادند.
با کشته شدن حدود ۵۰۰ سرباز اسرائیلی جامعهی داخلی آن بیش از هر زمانی طعم تلخ جنگ را چشید. اما به چه قیمت؟ به بهای ویرانی هشتاد درصد تمام سازههای غزه و کشته و زخمی شدن بیش از دویستهزار نفر از ساکنان آن. این رقم درشت، درست معادل ده درصد جمعیت این باریکه است.
سهم زنان و کودکان به نسبت جمعیت حتی از این هم بیشتر است. مضاف بر این، حماس تقریباً تمام کادر رهبری و فرماندهان اصلیاش را از دست داد و تصورش برای یک جنگ کوتاه کوچکمقیاس بیپایه از آب درآمد.
چه حماس هیچگاه تصور نمیکرد که با در دست داشتن ۲۵۰ گروگان – درشتترین رقم در تاریخ اسرائیل – گرفتار یک جنگ فرسایشی دوساله شود که فوراً به یک کارزار هدفمند نسلکشی تغییر ماهیت دهد.این غفلت راهبردی دقیقاً همان چیزی بود که به بهای تغییر خاورمیانه تمام شد.
بر اثر شکست هفت اکتبر، ادراک امنیتی و دیدگاه استراتژیک اسرائیل بهکلی متحول شد و بهتدریج جنگ به لبنان، سوریه، یمن و ایران گسترش یافت. امری که به تغییر حکومت در سوریه و تضعیف شدید حزبالله و از هم پاشیدن نسبی محور ایران در منطقه انجامید.
سرانجام آنچه طرفین را به نقطهی امروز رساند، فرسایش تدریجی دو عامل به موازات هم بود: توان نظامی حماس که بهتدریج تحلیل میرفت و تابآوری سیاسی اسرائیل که در داخل و خارج به حداقل خود رسیده بود. بهگونهای که دفاع از آن حتی برای متحدان سنتیاش به امری دشوار و غیرممکن تبدیل میشد.
احتمالاً کاتالیزور توافق امروز حملهی ناکام به قطر بود. نتانیاهو از فرط سردرگمی استراتژیک و برای گشودن بنبست مسئله به کادر رهبری حماس در دوحه عمل کرد. اما نتیجه عکس بود. ترامپ خشمگین شد و بیبی را جلوی دوربینها وادار به عذرخواهی از امیر قطر نمود.
کوتاهزمانی بعد، قطر بهصورت دوفاکتو تا مرتبهی یک عضو ناتو بالا رفت. از اینجا به بعد فشارها بر روی اسرائیل شتاب گرفت. از جانب تنها طرفی که قادر به اعمال آن بود و توافق امروز بهدست آمد.علیرغم خوشبینیهای اولیه، بدبینیهای رایج در مورد آیندهی آن به قوت خود باقیست.
بندهایی از طرح بیستمادهای ترامپ میتواند دستمایهی مناقشههای بیپایان و حتی شکست ابتکار صلح کنونی شود. خلع سلاح حماس یکی از این موارد است. دور از ذهن است جنبشی که هنوز هزاران رزمندهی مسلح دارد و احتمالاً پایگاه مردمیاش دستنخورده مانده، تن به ترک سلاح بدهد. چطور چیزی که با جنگ محقق نشده، با مذاکره بهدست میآید؟
از سوی دیگر، عقبنشینی کامل اسرائیل هم چیزی نزدیک به محال است. تجربهی جنگ اخیر لبنان میگوید که اسرائیل این بند را به خلع سلاح کامل حماس پیوند میدهد. به ظن قوی، حماس هم آن را به تشکیل دولت مستقل فلسطینی منوط میسازد که بهصورت کلی طرح ترامپ به آن متعهد شده است.
علاوه بر این، خارج شدن اهرم فشار گروگانها از دست حماس، دست اسرائیل را برای اعمال فشار نظامی باز نگه میدارد. این همان دغدغهی اصلی حماس است که امروز از زبان سخنگوی آن بیان شد و خاضعانه از میانجیگران خواست اسرائیل را برای رعایت تعهداتش تحت فشار قرار دهند.
با وجود این ابهامات و موافقت حماس با بخشی از طرح ترامپ و نه همهی آن، آنچه ترامپ را به پیشوازی آن واداشت، پذیرش آزادی تمام گروگانها در سه روز اول آغاز توافق بود. این مهمترین نرمشی است که حماس تاکنون از خود نشان داده بود.
باید با ترکیبی از احتیاط و امید منتظر روزها و هفتههای آینده ماند و دید که از دل طرح ترامپ و دو سال جنگ چه نوع غزهای از زیر آوار بیرون میآید!
صلاحالدین خدیو


