در عصری که جهان با ویرانیهای جنگ جهانی اول و یک چشم انداز ژئوپلیتیکی در نوسان دائمی دست و پنجه نرم میکرد، ادوارد هالت کار در اثر مهم خود، بحران بیست ساله، ۱۹۱۹-۱۹۳۳ کاوشی قابل تأمل در روابط بین الملل را آغاز کرد. با دقت فکری تزلزل ناپذیر، کار به بررسی انتقادی علل زمینهای میپردازد که دوران پرآشوب سیاست جهانی را شکل داده و از خوانندگان میخواهد با پارادوکسها و تضادهای عمیقی که همچنان بر دنیای امروز ما تأثیر میگذارند، مقابله کنند.
نویسنده: ادوارد هالت کار
مترجم: صبور بیات، دانشجوی کارشناسی ارشد روابط بینالملل
فصل سوم
کابل ۲۴: او در فصل سوم مفاهیم ایدهآلیستی تئوری روابط بینالملل را به چالش میکشد و برای رویکردی واقعبینانه استدلال میکند که در پویایی قدرت و منافع دولتهای ملت نقش دارد.
کار با بررسی مفهوم قدرت در روابط بینالملل بحث خود را بیشتر بسط میدهد. او مدعی است که قدرت، نیروی محرکه مرکزی رفتار دولت است و هر نظریه یا چارچوبی که نتواند این واقعیت را تصدیق کند، ناکافی است. کار بر این باور است که قدرت به اشکال مختلف، از جمله قدرت نظامی، قابلیتهای اقتصادی، و قدرت دیپلماتیک تجلی مییابد.
او تأکید میکند که پیگیری و انباشت قدرت برای دولتها یک هدف طبیعی و عقلانی است زیرا آنها را قادر می سازد از منافع خود محافظت کنند و بقای خود را در یک سیستم بین المللی رقابتی تضمین کنند.
کار برای حمایت از ادعای خود، پویایی قدرت را تحلیل میکند که دوره بین جنگ را شکل داد. او نشان میدهد که چگونه معاهده ورسای، که مجازات شدیدی را بر آلمان تحمیل کرد و قدرت آن را کاهش داد، در نهایت به ظهور آدولف هیتلر و فوران جنگ جهانی دوم کمک کرد.
کار استدلال میکند که این اتفاق به این دلیل رخ داده است که معاهده پویایی قدرت رایج در اروپا را نادیده میگیرد و منجر به احساس تحقیر و بیعدالتی در آلمان میشود. این مثال نشان میدهد که چگونه عدم در نظر گرفتن دینامیک قدرت میتواند عواقب بدی داشته باشد.
علاوه بر این، کار استدلال میکند که اصول اخلاقی و رویکردهای ایدهآلیستی اغلب بهعنوان ظاهری برای دستیابی به قدرت عمل میکنند. او معتقد است که دولتها اغلب از توجیهات اخلاقی برای مشروعیت بخشیدن به اقدامات خود و جلب حمایت شهروندان خود و جامعه بینالمللی استفاده میکنند.
کار مدعی است که مفاهیم آرمانگرایانه، مانند خودمختاری و امنیت جمعی، اغلب نه به دلیل توجه واقعی به اصول اخلاقی، بلکه به عنوان وسیلهای برای دستیابی به اهداف استراتژیک مورد استفاده قرار میگیرند. او توضیح میدهد که دولتها نه صرفاً به خاطر همبستگی اخلاقی، بلکه برای تقویت قدرت و حفظ منافع خود در اتحاد و ائتلاف شرکت میکنند.
بنابراین، استدلال کار این فرض را به چالش میکشد که اصول اخلاقی و پویاییهای قدرت لزوماً متناقض هستند و در عوض نشان میدهد که آنها اغلب در هم تنیده هستند.
کار علاوه بر نقد رویکردهای آرمان گرایانه، چارچوب خاص خود را برای درک و تحلیل روابط بین الملل نیز ارائه میدهد. او دیدگاهی واقع گرایانه را پیشنهاد میکند که ماهیت چند وجهی قدرت را در نظر میگیرد و نقش آن را در شکل دادن به رفتار دولت میشناسد.
کار بر اهمیت به دست آوردن درک دقیق از پویایی قدرت و منافع بازیگران مختلف به منظور پیش بینی اقدامات آنها و تدوین استراتژیهای موثر تاکید میکند. او خواستار رویکردی عملگرایانهتر و ظریفتر است که بررسی پویایی قدرت را با درک اصول اخلاقی ترکیب میکند و نشان میدهد که این دو عامل متقابلا منحصر به فرد نیستند، بلکه در تعقیب اهداف دولت به هم مرتبط هستند.
به طور خلاصه، «بحران بیست ساله» مفاهیم آرمانی تئوری روابط بینالملل را به چالش میکشد و محدودیتهای آنها را نقد میکند. کار برای رویکردی واقع بینانه استدلال میکند که درک پویایی قدرت و منافع ملی را در بر میگیرد.
فصل چهارم:
در فصل چهارم نویسنده بر ماهیت چرخهای روابط بینالملل و شکست جامعه ملل تأکید میکند و محدودیتهای رویکردهای ایدهآلیستی برای دستیابی به ثبات و صلح جهانی را برجسته میکند.
کار ستدلال میکند که دورههای صلح و ثبات اغلب با درگیری و تحولات دنبال میشوند و این الگوی چرخهای در طول تاریخ مشهود است. او به نمونههایی مانند جنگهای ناپلئونی، کنسرت اروپا، و سیستم توازن قدرت که پس از کنگره وین در سال 1815 پدیدار شد، اشاره میکند در هر یک از این موارد، لحظات ثبات در نهایت با فروپاشی نظم مستقر و فوران درگیری جهانی در هم شکست.
تحلیل نویسنده از دوران بین جنگ، ماهیت چرخهای روابط بینالملل را بیشتر نشان میدهد. پس از جنگ جهانی اول، این باور عمومی وجود داشت که ویرانی و از دست دادن زندگی منجر به عصر جدیدی از صلح و امنیت جمعی خواهد شد.
جامعه ملل به عنوان وسیلهای برای جلوگیری از درگیریهای آینده و ترویج هماهنگی جهانی تأسیس شد. با این حال، کار استدلال میکند که این رویکرد ایده آلیستی در نهایت نادرست بود.
علیرغم آرزوهای امیدوارکننده مندرج در میثاق اتحادیه، نتوانست به هدف اصلی خود یعنی جلوگیری از جنگ دست یابد. او معتقد است که این شکست را میتوان به چندین عامل کلیدی نسبت داد.
اولا، اتحادیه فاقد مکانیسمهای اجرایی کافی بود. در حالی که میتوانست اقدامات و قطعنامههایی را توصیه کند، اما هیچ وسیلهای برای اجرای انطباق یا مجازات افرادی که اصول آن را نقض میکردند، نداشت. این امر توانایی لیگ را برای رسیدگی موثر به درگیری ها و جلوگیری از تهاجم محدود کرد.
علاوه بر این، کار قدرت محدود لیگ را به عنوان یکی دیگر از نقاط ضعف کلیدی برجسته میکند. کشورهای عضو در صورتی که تصمیمات آن را مغایر با منافع ملی خود بدانند، موظف به پیروی از تصمیمات آن نیستند.
این امر به کشورهای قدرتمندی مانند آلمان و جاپان اجازه داد تا بدون ترس از عواقب، برنامههای خود را دنبال کنند. در نتیجه، اتحادیه فاقد اقتدار لازم برای حفظ امنیت جمعی و جلوگیری از تشدید درگیریها بود.
علاوه بر این، کار استدلال میکند که منافع متضاد کشورهای عضو مانع مهمی برای موفقیت اتحادیه ایجاد کرده است. کشورهای قدرتمند که بر اساس منافع ملی خود هدایت میشدند، اغلب به گونهای عمل میکردند که تلاشهای اتحادیه برای حل اختلافات و حفظ صلح را تضعیف میکرد.
به عنوان مثال، ناتوانی اتحادیه در پاسخگویی مؤثر به تجاوزات چاپان در منچوری و ایتالیا در حبشه، محدودیتهای تحمیل شده توسط منافع ملی متضاد را نشان داد.
شکست جامعه ملل به عنوان یک داستان هشدار دهنده در مورد محدودیتهای رویکردهای ایده آلیستی برای دستیابی به ثبات و صلح جهانی عمل میکند. کار استدلال میکند که اصول اخلاقی و امنیت جمعی به تنهایی برای حفظ صلح در یک نظام بینالمللی آنارشیک کافی نیست. در عوض، او از رویکردی واقعبینانهتر حمایت میکند که پیچیدگیهای پویایی قدرت و منافع ملی را تشخیص میدهد.
تحلیل کار نشان میدهد که توازن قوا، که منافع شخصی و جاهطلبی دولتها را تأیید میکند، برای حرکت در چشمانداز دائماً در حال تغییر روابط بینالملل ضروری است. این دیدگاه واقعگرایانه بر اهمیت درک تأکید میکند.
فصل پنجم:
بررسی بحران بیست ساله، 1919-1939، پس از خواندن نکات کلیدی کتاب ادوارد هالت کار، “بحران بیست ساله، 1919-1939″، میتوان اقدامات متعددی را در زندگی روزمره خود انجام داد تا نیروهای پیچیدهای را که در سیاست بینالملل بازی میکنند، بهتر درک کنند و هدایت کنند. این اقدامات از تمرینهای تفکر انتقادی تا گامهای عملی که صلح و همکاری را ترویج میکنند، را شامل میشود.
اولا، ایجاد عادت به تحلیل انتقادی روایات ارائه شده در رسانهها و گفتمان سیاسی بسیار مهم است. نویسنده بر اهمیت شناخت سوگیریها و مفروضات زیربنای تفاسیر مختلف از رویدادهای بین المللی تأکید میکند.
در زندگی روزمره، میتواند شامل تعامل فعال با منابع خبری از دیدگاههای مختلف و زیر سوال بردن انگیزهها و ارزشهایی باشد که ممکن است گزارش آنها را شکل دهد. این عمل به افراد اجازه میدهد تا درک کاملی از امور جهانی داشته باشند و خطر افتادن در اتاق پژواک را کاهش میدهد که در آن تنها یک دیدگاه اتخاذ میشود.
ثانیا، ضروری است که خود را از رویدادهای تاریخی و درسهایی که ارائه میدهند، آگاه نگه داریم. «بحران بیست ساله» به کنکاش متقابل بین قدرت، اخلاق و نظامهای بینالمللی میپردازد.
با مطالعه مطالعات موردی تاریخی، افراد میتوانند به بینشهایی در مورد الگوها و مشکلات مکرر در روابط بینالملل دست یابند. میتوان با خواندن متون تاریخی، شرکت در سخنرانیها یا سمینارها، یا شرکت در انجمنهای آنلاین که در مورد رویدادهای گذشته و پیامدهای آنها برای زمان حال بحث میکند، به دست آورد.
علاوه بر تحلیل انتقادی و آگاهی تاریخی، میتوان به ارتقای صلح و همکاری در زندگی روزمره کمک کرد. کار بر اهمیت شناخت منافع مشترک بین کشورها و پتانسیل همکاری برای رسیدگی به چالشهای جهانی تاکید میکند.
به عنوان افراد، میتوانیم فعالانه به دنبال فرصتهایی برای مشارکت در گفتگو، حمایت از سازمانها یا انجمنهای همکاری بینالمللی و ارتقای تفاهم بین فرهنگها و ملل مختلف باشیم.
این را میتوان از طریق مشارکت در طرحهای جامعه محلی، داوطلب شدن برای سازمان های بینالمللی، یا صرفاً درگیر شدن در گفتگوهای بین فرهنگی با دوستان و آشنایان انجام داد.
علاوه بر این، کتاب کار بر ضرورت تغییر تمرکز ما از پیگیری منفعت شخصی محدود به رویکردی فراگیرتر و مشارکتی در روابط بینالملل تأکید میکند. گنجاندن این اصل در زندگی روزمره میتواند شامل انتخابهای آگاهانهای باشد که همدلی، درک و رفاه جهانی را در اولویت قرار میدهد. این امر به اقداماتی مانند کاهش مصرف شخصی، حمایت از محصولات اخلاقی و پایدار و در نظر گرفتن تأثیر جهانی تصمیمات فردی گسترش مییابد.
علاوه بر این، میتوان آگاهی از مسائل جهانی را از طریق پلتفرمهای رسانههای اجتماعی ارتقا داد یا فعالانه در فعالیتهایی شرکت کرد که از اهداف مرتبط با صلح، عدالت و حقوق بشر حمایت میکند.
به طور کلی، نکات کلیدی از “بحران بیست ساله، 1919-1939” بینش ارزشمندی را برای افرادی که به دنبال درک بهتر سیاست بینالملل و کمک به نظم جهانی بیشتر هستند، ارائه میکند. با تجزیه و تحلیل انتقادی اطلاعات، مطالعه تاریخ، ترویج گفتگو و تفاهم، و تلاش فعالانه در جهت صلح و همکاری، افراد می توانند تأثیر معناداری در زندگی روزمره خود بگذارند و به دیدگاه کار در مورد جهانی عادلانه تر و هماهنگ تر کمک کنند.
نقل قولهای بحران بیست ساله، 1919-1939
۱. جنگها توسط نیروی انتزاعی به نام «ضرورت تاریخی» یا وجود دشمن عینی و مصمم تعیین نمیشود. درستی یا نادرستی اخلاقی یک جنگ خاص چیزی بیش از یک عقیده نیست و ارزشهای فردی را که آن را در اختیار دارد منعکس میکند.
۲. هدف دیپلماسی موفق، آشتی دادن، بر اساس یک سازش خشن و آماده، خواستههای قدرت و ادعاهای عدالت است.
سیاست بینالملل، مانند همه سیاست ها، مبارزه برای قدرت است.
۳. واقعگرایی در سیاست به معنای شناخت و اعتراف به وجود و قدرت نیروهایی است که تهدیدی دائمی برای ارزشهای یک جامعه متمدن بینالمللی است.
پایان