جهان به سرعت در حال ورود به دوران انتقام جویی است. دو بُردار بزرگ در حال همگرایی به سوی یکدیگر هستند: از سمت شرق چین، هند و روسیه هر یک به دنبال موقعیت تازهای از قدرت در نظم جهانی هستند در حالی که در جنوب گروه ناهمگونی از کشورهای در حال توسعه و نوظهور در نیمکره جنوبی در حجمی گستردهتر با وحدتی بیشتر از گذشته، خواستار راه حلهای بهتری برای رفع نیازهای خود هستند.
به گزارش کابل۲۴ به نقل از ال پائیس، هر کشوری ممکن است رویکرد و سطح نفوذ متفاوتی داشته باشد با این وجود، کشورها با تمایل مشترکشان برای دور شدن از گذشته گردهم جمع شده اند، گذشتهای که در آن با رفتار نامطلوب و گاه تحقیرآمیز مواجه شدهاند. برای این کار آنان خواستار تغییر و غرامت هستند.
آنان به تجدیدنظرطلبی تاریخی روی میآورند و از غرب به عنوان یک نیروی هژمونیک دیرینه میخواهند به نارضایتیها و گلایههای شان رسیدگی کند. این خواسته در میانه پس زمینهای مملو از سرزنشها و حتی رنجشها رخ میدهد.
این حرکتی تازه نیست، اما سریعتر و شدیدتر میشود. چین و هند اکنون قویتر از قرون گذشته هستند جنبش غیرمتعهدها به طور کلی امروز وزن بیش تری در مقایسه با نیم قرن پیش دارد.
پس از پایان جنگ سرد و به دنبال فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بحران پس از آن فروپاشی در دهه ۱۹۹۰ میلادی، روسیه تحت زمامداری پوتین خود را در آغاز قرن بازسازی کرد.
از سال ۲۰۰۷ میلادی زمانی که پوتین سخنرانی معروف خود را در کنفرانس امنیتی مونیخ ایراد کرد روسیه به صراحت اعلام کرد که از چگونگی توسعه روابط بین الملل ناراضی است و میخواهد حوزه نفوذ خود را در مواجهه با کشورهای شوروی سابق که به دنبال همسویی با غرب هستند، حفظ کند.
کرملین با باوری روزافزون به این هدف حملاتی را علیه گرجستان و اوکراین انجام داد. در جنگ سوریه حضور یافت.
نفوذ خود را در آفریقا افزایش داد و در نهایت حمله گستردهای را علیه اوکراین آغاز کرد. بازنویسی تاریخ بخش مهمی از این تلاش بوده است.
نه تنها تاریخ روابط روسیه و اوکراین بازنویسی شده بلکه هم چنین کرملین افکار جوزف استالین را احیا کرده و ایده تقریبا افسانهای یک “جهان روسی” را ترویج کرده که از مرزهای آن کشور و مرزهای گذشته امپراتوری سابق روسیه فراتر میرود.
هند به پشتوانه رشد اقتصادی قوی و موقعیت ممتاز ژئوپلیتیکی در عرصه جهانی قویتر میشود. غرب از این موضوع استقبال میکند و دهلی نو را متحدی ارزشمند در برابر چین قلمداد میکند.
هند با برنامه فضایی موفق قابلیتهای تکنولوژیک قابل توجهی را از خود نشان داده است. هم چنین، هند دارای بزرگترین جمعیت جوان در جهان است.
دولت هند برای اجرای سیاست ناسیونالیسم هندو فشار آورده و مصمم است جایگاه خود را در جهان تثبیت کرده و به دنبال تثبیت موقعیت خود به عنوان سخنگوی جنوب جهانی است.
در این مورد نیز تاریخ به خاطر هدف از نو پیکربندی شده است. از یک سو، رهبران کنونی هند در مورد غلبه بر ذهنیت تسلیم استعماری صحبت میکنند و با حرکاتی مانند خروج از ساختمان قدیمی پارلمان که توسط بریتانیا ساخته شده از این ایده حمایت میکنند و از سوی دیگر، هند به نمادهای سنتی روی میآورد و حتی ایده تغییر نام کشور به “بهارات” (نام سانسکریت برای شبه قاره هند) که سنت دیرینه و باستانی دارد را مطرح کرده است.
در میان این قاطعیت فزاینده دولت کانادا دولت هند را به قتل “هاردیپ سیک نجار” از رهبران جدایی طلب سیک متهم کرده است.
چین طبیعتا محور این تغییر بزرگ است. این کشور با رشد عظیم اقتصادی و فناوری خود در دهههای اخیر خواستار کسب موقعیت جدیدی از قدرت در صحنه جهانی است.
در این مورد، پکن به دوره تاریک گذشته ملی خود اشاره میکند تا با افتخار به جایگاه خود به عنوان یک امپراتوری مهم و مرکزی تاریخی بازگردد.
چین با ابتکارعمل اقتصادی و زیرساختی نام خود را بر پویایی جهانی در جریان قرار داده و تلاش میکند شبکههای خود را در برابر اتحادهای رسمی تحت رهبری ایالات متحده تشکیل دهد.
مانور اخیر آن کشور برای گسترش اعضای مجمع بریکس، نشانهای از برنامههای سریع پکن در ایجاد تغییر در تعادل نظم جهانی است.
جنوب جهانی نیز در این زمینه دست به تحرکاتی میزند. این تلاش پراکندهتر است، زیرا از سوی قدرتهای واحد یا مبتنی بر یک مشارکت قوی دو جانبه مانند مورد چین و روسیه صورت نمیگیرد.
در عوض، این تلاش توسط گروهی از کشورهایی در موقعیت بسیار متفاوت صورت میگیرد. وحدت بین این کشورها عمدتا به لطف تلاش کشورهایی مانند هند و برزیل بوده که در تلاش برای ایجاد چارچوبی جدید هستند.
این میل به تغییر در واقع پاسخی به غرب است. غرب در تاریخ معاصر خود مسئول ایجاد بسیاری از نارضایتیها بوده است.
صرفا به جنگ عراق نگاه کنید جنگی که چندین کشور غربی را در دام زشت استنداردهای دوگانه قرار داد.
بسیاری از کشورهای اروپایی که در گذشته چشمان شان را بر روی منازعات بسته بودند اکنون خواستار اجماع جهانی درباره مخالفت با حمله روسیه علیه اوکراین هستند.
این تازه آغاز کار است. غرب بزرگترین آلوده کننده جهان است. در طول دوره شیوع کووید – ۱۹ غرب در ارائه کمک سخاوتمند نبود.
اتحادیه اروپا واکسنهای بیش تری در مقایسه با ایالات متحده ارائه کرد، اما موضع سخت گیرانهتری در مورد حق ثبت اختراع برای واکسنها اتخاذ کرد.
کمی به عقبتر بازگردیم. مانورهای مشکوک امریکا در جنگ سرد مانند نقش آن کشور در کودتا در شیلی در سال ۱۹۷۳ میلادی هم چنان بر تاریخ سایه افکنده است؛ و اروپا نیز با توجه به تاریخ استعماری خود و نقشی که فرانسه در حال حاضر در مناطقی از آفریقا ایفا میکند مورد انتقاد و اعتراض از سوی کشورهای جنوب جهانی بوده است.
نارضایتیها از غرب بزرگ هستند و میل فزاینده برای تغییر و هم چنین انتقام را شکل میدهند. باید توازنی ظریف در نهادهای بین المللی را پذیرفت که از نهادهای اقتصادی شروع میشود.
ما باید به طور موثر با تغییرات آب و هوایی مقابله کنیم. صادقانه فرآیندهای چندجانبه را بپذیریم و سیاستهای مهاجرتیای را اجرا کنیم که از دیدگاه حقوق بین الملل قابل قبول است.
با این وجود، موضع کشورهای جنوب جهانی در رد نکردن حمله روسیه علیه اوکراین قابل توجیه نیست. اشتباهات گذشته قدرتهای غربی نمیتواند توجیهی برای سکوت در برابر روسیه باشد.