«امریکا در قالب ابتکار جدید خود موسوم به ایجاد شبکه پهپادیِ منطقه ای، صرفا مهار و کنترل نفوذ و قدرت منطقه ای ایران را در دستورکار ندارد، این کشور در عین حال، به دنبالِ متحد کردن جبهه همراه با خود در خاورمیانه و البته پیشبردِ چراغ خاموشِ “توافق ابراهیم” از طریق کنار هم قرار دادن اسرائیل و عربستان سعودی در یک ابتکار دسته جمعی منطقه ای و زمینه چینی جهت توسعه این توافق نیز است.»
نشریه “وال استریت ژورنال” به تازگی در گزارشی از ابتکار نیروی دریایی آمریکا جهت ایجاد یک شبکه پهپادی در خاورمیانه با همکاری اسرائیل، عربستان سعودی و چند کشور دیگر، با هدفِ رصد تحرکات نظامی ایران در خاورمیانه خبر داده است. شبکهای که حوزه عملیاتی آن از کانال سوئز تا مناطق مجاور آبهای سرزمینی ایران در خلیج فارس را در بر میگیرد.
بر اساس گزارش کابل۲۴ به نقل از وال استریت ژورنال، شبکه مذکور از چیزی در حدود ۱۰۰ پهپادِ گشتی تشکیل خواهد شد و دادهها و اطلاعات جمع آوری شده خود را به یک مرکز فرماندهی در بحرین که میزبان ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا است، ارسال خواهد کرد. در این راستا، وزارت دفاع آمریکا (پنتاگون) اعلام کرده که امید دارد این شبکه نه تنها در مورد ایران عملکردِ موثری را از خود نشان دهد، بلکه بتواند به الگویی برای عملیاتهای مشابه در اقصی نقاط جهان تبدیل شود.
به طور کلی اینطور به نظر میرسد که ابتکار جدید آمریکا در ایجاد یک شبکه پهپادی در خاورمیانه، اساسا دو هدفِ آشکار و نهان را دنبال میکند که توجه به آنها کاملا ضروری است و میتواند سرنخهای خوبی از تداوم برخی سیاستهای آمریکا در قبال ایران و در عین حال روندهای احتمالی آتی (در خاورمیانه) ارائه کند.
۱: شبکه پهپادی امریکا و دکترین “محدودسازیِ همکاریهای بین المللی ایران”
آشکارترین هدفِ ابتکار جدید دولت آمریکا در ایجاد شبکه پهپادی در خاورمیانه با همکاری شماری از متحدان منطقهای این کشور، همان چیزی است که مقامهای ارشد نظامی آمریکا به صراحت آن را اعلام کرده اند: مهار ایران و رصد دقیق تحرکات نظامی و نفوذ منطقهای این کشور. در این چهارچوب، دولت بایدن عملا در حال دنبال کردنِ کارزار فشار حداکثری ترامپ علیه ایران و در سطحی کلانتر، پیگیری دکترین “محدودسازی همکاریهای بین المللی ایران” است (که آن نیز در دوره ترامپ پایه ریزی شد).
در این راستا، پیشتر و در جریان سفر منطقهای بایدن به خاورمیانه نیز وی از “سپر دفاع هوایی منطقهای” خبر داده بود. طرحی که ماموریت اصلی خود را مقابله با توان موشکی و پهپادی ایران در منطقه عنوان کرده بود.
با این حال، شماری از کشورهای عربی منطقه نظیر امارات متحده عربی، با توجه به هزینههای سنگین اجرای این طرح برایشان (مخصوصا در بُعد امنیتی)، عملا این سیگنال را برای واشینگتن فرستادند که در شرایط کنونی، بنایِ تنش زدایی با تهران را دارند و اساسا اکنون به دنبال طرحهایی جنجالی از این دست نیستند. این طرح نیز مهار ایران و محدودسازی قدرت و نفوذ آن را در دستور کار اصلی خود داشت.
با این همه، صرفا نباید برنامههای جدید آمریکا را معطوف به تحرکات نظامی و امنیتی ایران در منطقه دانست. اینطور به نظر میرسد که این برنامه به طور خاص دنبال این نکته است که مراودات اقتصادی ایران و ناوبری دریایی آن که اصلیترین شیوه دور زدن تحریمها توسط این کشور است را هم تحت نظر بگیرد تا از این طریق، نقاط ضعفِ ساختارهای تحریمی آمریکا علیه ایران را شناسایی و مسدود سازد.
در این میان، اقدام امریکا در جذب اسرائیل و عربستان سعودی به برنامه مذکور نیز تا حد زیادی با این دغدغه عملیاتی میشود تا از ایجاد شکاف میان آمریکا و متحدان منطقهای آن در مورد موضوعاتی نظیر مساله اتمی ایران و نوعِ مواجهه با تهران جلوگیری شود.
از این منظر، واشینگتن عملاً به دنبال ارائه برخی تضمینها به این دسته از کشورها و ارسال این سیگنال به آنهاست مبنی بر این که بنا ندارد بر خلاف تصور رایج آنها، رویکردی منعطف را در برابر تهران لحاظ کند. بلکه برعکس، دولت آمریکا از ظرفیتهای مختلف خود جهت مقابله با ایران بهره خواهد گرفت.
در این چهارچوب، آمریکاییها نیم نگاهی به حراست از چهارچوبهای اعتبارِ خود نزد متحدان منطقهایشان دارند که به شدت پس از تحولاتی نظیر عقب نشینی آمریکا از افغانستان و یا عدم حمایت میدانیِ موثر از اوکراین در برابر روسیه (در قالب جنگ اوکراین)، خدشهدار شده بود.
در این راستا، واشنگتن سعی دارد به طور خاص از نزدیک شدنِ بیش از پیشِ مخصوصا کشورهای عربی به بازیگرانی نظیر چین و روسیه نیز جلوگیری کند و آنها را در برنامههای مهندسی شده توسط خود وارد سازد و درگیر کند.
در این میان، مهار و تقابل با ایران، اصلیترین هدف جهت ایجاد شبکه پهپادی منطقهای از سوی آمریکا است. با این حال، همانطور که پیشتر نیز اشاره شد، واشنگتن اهداف جانبی دیگری را نیز در این چهارچوب دنبال میکند.
۲: ابتکار ایجادِ شبکه پهپادی منطقهای و انجام یک بازی ظریف در خاورمیانه
دومین هدف مهمی که امریکا از ایجاد شبکه پهپادی منطقهای در خاورمیانه دنبال میکند، ماهیتِ پوشیدهتر و مخفیتری را دارد و مرتبط با تحکیم ضمنیِ جایگاه رژیم اسرائیل در این منطقه است. در این چهارچوب، دولت بایدن سعی دارد در شرایطی که نمیتواند به صورت قریب الوقوع، دستورکار عادی سازی روابط اسرائیل با کشوری نظیر عربستان سعودی را به پیش برد، حداقل به تدریج زمینههای آن را فراهم کند.
از این منظر، یکی از بهترین ابزارهایی که واشینگتن میتواند زمینه سازیهای لازم را در این رابطه انجام دهد این است که تل آویو و ریاض را در قالب برخی ابتکارات منطقهای که برخی کشورهای منطقه نیز در آنها حضور دارند، در کنار یکدیگر و در یک جبهه قرار دهد.
در واقع، امریکا به جای اینکه عادی سازی روابط اسرائیل و عربستان سعودی را در قالبی دوجانبه میان این دو بازیگر منطقهای دنبال کند، در چهارچوبی گسترده و در قالب حضور آنها در برنامه منطقهایِ چندجانبه دنبال میکند.
موضوعی که نوعی اذعانِ ضمنی ریاض به تمایلش جهت عادی سازی روابط با رژیم اسرائیل است. در این راستا، سعودیها که به دلیل موانع عمده و اساسی داخلی و خارجی، فضا را چندان جهت آشکار کردن ارتباطات پنهانی خود با اسرائیل فراهم نمیبینند، از یک چنین ابتکاراتی کاملا استقبال میکنند و به نوعی از این طریق میتوانند واکنشهای عمومی به قرار گرفتن خود در کنار اسرائیل در قالب یک ابتکار منطقهای را تحلیل و ارزیابی کنند.
از این رو، دولت بایدن با هماهنگی با ریاض و تل آویو، عملاً در نوع خود، دستورکار توسعه “توافق ابراهیم” را که مدت هاست دچار رکود و خدشه شده، در قالب برنامهای دیگر به پیش میبرد و میتواند از این مساله برای خود برگ برندههای قابل توجهی نیز در عرصه سیاست داخلی آمریکا بسازد.
با این همه، آنچه که تاکنون گفته شد، صرفا از منظر آمریکا و متحدان منطقهای این کشور بود. در این میان باید توجه داشت که اقدامات آمریکا در قالبهایی نظیر ابتکار ایجاد شبکه پهپادی منطقه ای، یک سوی دیگر نیز دارد و آن ایران و محور مقاومت است. تردیدی نیست که اگر بنا باشد این کارِ جدید آمریکا در منطقه، چالشهایی را برای ایران ایجاد کند، تهران نیز منفعل نخواهد بود و به سهم خود، اقدامات و سیاستهای خاصی را در پیش گرفت.
رویههایی که حتی بعضا میتوانند برای کشورهای همکار با ابتکار شبکه پهپادی منطقهای آمریکا در خاورمیانه، هزینههای سنگینی را ایجاد کنند. مسالهای که البته نمودهای آن را در دوره ریاست جمهوری ترامپ به وضوح مشاهده کردهایم.
در این میان، به نتیجه رسیدن یا نرسیدنِ معادله احیای برجام نیز میتواند بر شدتِ تنشها با محوریت ابتکار جدید آمریکا در منطقه بیفزاید. بدون تردید عدم حصول نتیجه در این چهارچوب، میتواند معادلات سیاسی و امنیتی منطقه خاورمیانه را وارد مرحلهای جدید کند و سطح تنشها را در خاورمیانه بار دیگر به نقطه اوج خود رساند