اما در مسیر این تفکر، دشواریِ غریبی پیشرو داریم و در همان قدم اول مشکلها بر سرراه میافتد! چون باید بتوانیم دیدی کلی از فرم یا شکلهای زندگیای به دست بیاوریم که ذاتا آبستن پدیدههای اجتماعی ِفسادِ سیاسی و اخلاقی و غیره هستند و ارگانیکی زنده و در حال زیست دارند و با حفظ بقای خود، بستر فراهمی برای تولید پدیدههایی نظیر رانت و انحصار، نوچه و پاچهپروری و خلاصه هر آنچه برای حیات جمعی و فردیِ خیل عظیم شهروندان عادی خطرناک است، فراهم کردهاند. این پدیدههای زندهی اجتماعیِ ناپسند، به دست شخص یا اشخاصی خاص ایجاد نشدهاند بلکه تاریخ و هویت پدیداری خودشان را دارند و موفق شدهاند طی زمانی طولانی، مسیر زندگی خود را حفظ کنند و تا به امروز برسانند.
مژگان خلیلی
کابل۲۴: هرچه بیشتر در تاریخ زندگیِ این موجودات مخرب، به عقب برگردیم و در عمق، تأمل کنیم بهتر درمییابیم که حداقل بیش از پنج قرن است این پدیدارهای هوشمند در این سرزمین به شکلهای مختلف محصولات ویرانگر خود را تولید میکنند.
ممکن است اصرار کنید این پدیدههای سیاه و فاجعهآور را انسان یا انسانهایی خودمحور تولید میکنند. ولی این ظاهر امر است و چنین باوری، که بسیار هم رایج و پذیرفته شده است نهتنها از فرط تکرار، کلیشه شده بلکه با تبرئهی همگان، تمام تقصیر را گردن یک نفر و یک عامل میاندازد تا با زیرکیِ تنبلی از کاوش و تجسس فرار کند و به خود زحمت و رنج تفکر ندهد.
در تولد یک پدیده، فعالیت گروهی از انسانها درهم تنیده با عوامل غیرقابل کنترل دیگر دخیل هستند. فعالیت انسانی ما، نوع رابطهای را که با دیگران و اطرافمان برقرار کردهایم، نشان میدهد.
تعامل بین عوامل و روابط متقابلی که بستر لازم را برای ظهور یک پدیده فراهم میکنند چنان تنگاتنگ است که در این میانه نمیتوان علت یا عامل مشخصی را با اطمینان پیدا کرد و روی آن انگشت گذاشت.
ما فقط میتوانیم فرمهایی از زندگی را روایت کنیم که پدیدارهای متخاصم تولید میکنند، اما ساز و کار این تولید در نظم علی و معلولی منطقی قابل بیان نیست.
ما علت و معلول را فقط در پدیدههایی میتوانیم کشف کنیم که بتوانیم بر آنها مسلط و چیره شویم، این پدیدهها دستهی محدودی از پدیدارهای این جهان را تشکیل میدهند.
هرگز قادر نیستیم به پدیدارهایی مسلط شویم که محاط بر ما هستند و به نگاه، زبان، و جهت زندگی ما شکل و شمایل بخشیدهاند و آن را کنترل میکنند.
به عبارت دیگر؛ علتیابی و روش پاردایمی در تفکر که متکی به شناسایی از طریق فرمولهای قاعدهمند است فقط در مورد پدیدههایی امکان ِ کاربرد دارد که هم فراچنگ سلطهی ما دربیایند و هم سرشت مکانیکی داشته باشند.
اما در مورد پدیدارهایی که بر ما چیره هستند فقط میتوانیم از روش روایی تفکر استفاده کنیم، تا شاید از این طریق، بتوانیم حقیقت آنها را در مصادیق و جزییاتی ملموس به تصویر بکشیم.
با قبول رنج این شیوه از تفکر و رهایی از تفکر مفهومی و مکانیکی است که میتوانیم دراین بارهی مهم، جور دیگری فکر کنیم با این هدف که به عمق پدیدارهای تاریک جهان چنگ بیندازیم تا بتوانیم حقیقتشان را روایت کنیم.
ریشهی ظهور تمام پدیدارهای اجتماعی و انسانی «عمل» است؛ اگر به متفکری مثل ویتگنشتاین اعتماد کنیم که با آن نبوغ جادویی روی بُن زندگی سیال انسانی تحقیق کرده و به نقل از گوته مینویسد: «در ابتدا عمل بود.»
ویتگنشتاین میگوید، اساس زندگی جمعی ما را «فعالیت» و رفتار ابتدایی ِبدون باور میسازد که در بافتاری از «روابط» متقابل و پیچیده صورت ِعمل به خود میگیرد و به قاعده و رویه تبدیل میشود و در زبان، امکانِ ظهور پیدا میکند و متولد میشود.
تمام پدیدارهای اجتماعی مسلط بر ما، قراردادهایی زبانی هستند که از این مسیر رسمیت پیدا کردهاند. به تامل زیادی نیاز نداریم که تصدیق کنیم مهمترین و اولین خروجیِ روابط اجتماعی ما، فعالیتهای اقتصادی است.