«رنگِ سفید شفاف نیست!”

احساس سفید چیست؟
هر زبانی، رنگ‌های خودش را دارد. ممکن است یک زبان، پنج طیفِ متفاوت برای «آبی» داشته باشد و هر کدام را با یک کلمه‌ی جدا بشناسند و در زبان دیگری نه تنها انواعی از «آبی» نباشد، حتی آن را با «سبز» یکی بدانند و برای هر دو یک کلمه‌ی مثلا: سبزآبی به کار ببرند. همه‌چیز بستگی دارد به توافق. ویتگنشتاین می‌گوید هیچ معیار شناخته‌شده‌ای برای این که یک رنگ چه‌ چیزی هست وجود ندارد مگر این‌که یکی از رنگ‌های
خودِ ما باشد!

کابل۲۴: ما بدون رنگ‌ها نمی‌توانیم جهان اطراف‌مان را بشناسیم رنگ‌هایی که در «زبان» وجود دارد، روی طرز فکر و نگاه ما روی جهان تاثیرمی‌گذارد. در مورد رنگ سفید هم می‌توان طیفی از احساس سفیدِ کمرنگ تا پررنگ داشت؟ چه طور سفیدهایی؟ چرا سفید را شفاف می‌دانیم درحالی که شفاف نیست. سفیدبودنی که ما احساس می‌کنیم یکی از رنگ‌های خودِ ماست!

هدف‌ ِاین طور دیدن، بررسی رنگ از منظر علم فیزیک، فیزیولوژی یا روان‌شناسی‌ نیست. یک‌طور پژوهش فلسفی است برای متفاوت دیدن جهانی که داریم. ویتگنشتاین مخاطب‌ را دعوت می‌کند در مورد تفاوت رنگ‌ها، فکر کند؛ یک تمرین برای فلسفه‌ورزی! بین کاغذِ سفید و یک دشت پوشیده از دو متر برف، کدام‌یک سفیدترند؟

ما «سفید» را بنا به عادتِ بازیِ زبانیِ رایجِ خودمان، می‌بینیم. و توجه نداریم می‌توان آن‌ را، طورهای دیگر دید، فقط کافیست توان دیدن‌اش را به‌دست بیاوریم. «سفید» هم بنا به ساختار سیال جهان بیرون، دائم در حال تغییر‌‌است. و این عادتِ گمراه‌کننده‌ی ما به یک‌ طور دیدنِ آن، فریبی بیش نیست.

«سفید» رازآلودست، خنثی نیست، شفاف نیست اما بنا به عادت آن را این‌طور می‌‌بینیم و همین نمونه نشان می‌دهد «عادت» چه طور تیزی و زیرکیِ نگاه ما را می‌گیرد تا فرصت رازورزی با شگفتیِ عظیمی که جلو چشم‌مان نشسته از دست بدهیم.

ظهورِ «سفید» بر ما مثل رنگ‌های دیگر، معمایی است و رنگ‌ها بخشی از رازآمیزی جهانی است که بر ما پدیدار شده، اگر تمرین کنیم تواناییِ دیدنِ آن‌چه جلوی چشم ماست به دست بیاوریم، ناگهان به دعوت ویتگنشتاین، درمی‌یابیم که آن رازِ بزرگ، خودِ بودنِ این جهان است، نه چگونگیِ آن!

چرا ویتگنشتاین این‌طور می‌بیند؟ چرا از مخاطب‌اش می‌خواهد مستقل ببیند، مقلد نباشد و راه فکر کردن خاص خودش را به دست بیاورد؟

شاید چون فلسفی دیدن با رازورزی، عجین است و رابطه‌ای ناگسستنی با شگفتی دارد. اگر می‌خواهی فیلسوفانه فکر کنی باید راهِ دیدن اصیل را به دست بیاوری و برای دستیابی به آن، باید حیرت خودت را گسترش بدهی که فرصت عمیق فکر کردن به چیزها را پیدا کنی!

و شاید چون هر یک فرد انسان، مواجهه‌ی خاص خودش را با شگفتیِ گسترده جلوی چشمهایش را دارد.

مادرِ پدرم، از آن مادربزرگ‌های همتراز خاتون‌های فرزانه‌ی صاحب اسرار بود می‌گفت: «جانِ چیزها را بیدار کن تا راز تو بیدار شود» وقتی از روستای پایِ کوه محل زندگی‌اش وارد شهر می‌شد به «شهر» سلام می‌کرد و وارد خانه هم که می‌شد به اتاق خالی سلام می‌‌داد تا زنده‌شان کند و برای شان موجودیت ببخشد.

معتقد بود «عادت» نور ِجانِ خدایی را خاموش می‌کند و باعث می‌شود چیزها به مرور زمان درون ما شکلی ناهنجار بگیرند. کُرد بود؛ به کُردی می‌خندید، احساسات‌اش را با کرشمه‌های زبان کُردی بروز می‌داد، کُردی تسبیح می‌گرداند و ذکر می‌گفت و به شیوه‌ی زبان رازآمیزش راهنمای راه می‌شد برای هزارتوهای سردرگم زندگیِ‌ من: «چکار به حرفِ روزگار داری روله، جانِ چیزها را بیدار کن، بگذار قلبت را تکان بدهند!»

وقتی تصمیم گرفتم روی فلسفه‌ی ویتگنشتاین کار کنم، اولین سوالی که هم‌‌دانشگاهی‌هامی‌پرسیدند این بود: «چرا ویتگنشتاین؟ در این دانشگاه استادها هایدگر بلدند.»

آن موقع نمی‌‌توانستم جوابی درخور بدهم، فقط کششی شهودی‌ داشتم سمت فیلسوف و موضوعی که درباره‌ی آن خیلی کم می‌دانستم.

اما حالا مطمئن‌ام بنا به آموزه‌های مادربزرگم، از عادتِ دانشگاه گریختم. هوای صنف‌ها پر بود از اگزیستانسیالیسم و فضا از اسم هایدگر آماس کرده بود و فلسفه‌اش یک‌طور خوانده می‌شد.

چرا ویتگنشتاین؟

چون درِ گوش‌ات می‌خواند تابع هیچ فیلسوفی نباش و به هیچ جریان تاریخی و فلسفی وصل نشو. تمرین کن از من هم عبور کنی، نردبان را دور بیندازی و شیوه‌ی دیدن خودت را به‌دست بیاوری.

«فکر نکن، تماشا کن!» تا سرشار شوی از ذوقِ زیستن، چه‌بسا که برای «خوب زیستن» باید همواره جان چیزها را صدا بزنی و بر لبه‌ی اسرار زندگی کنی!

پ.ن: مطالعه‌ی بیش‌تر: کتاب درباره‌ی رنگ‌ها، نوشته لودویگ ویتگنشتاین.

مژگان خلیلی

تصویر: Deb Garlick

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *