بیگمان این یک لحظۀ ناب در تاریخ سوریه است. اسد و جولانی، دشمنان قسمخوردۀ یکدیگر، هر دو در مسکو مهمان پوتیناند.
کابل ۲۴: البته در سنت سیاسی روسیه، این امر چندان بیسابقه نیست. در دوران شوروی بارها پیش میآمد که رهبران کشورهای اقماری ناگهان مغضوب و با اشارۀ کرملین جایشان را به فردی دیگر میدادند.
حتی گاه پیش میآمد که رهبر یک حزب برادر هنگام سفر به مسکو دستور برکناریاش میآمد و ناچار به اقامت اجباری در روسیه و منع بازگشت به میهن میشد.
نزدیکترین نمونه، برکناری ببرک کارمل، رئیسجمهور اسبق افغانستان، هنگام سفر به مسکو به امر شوروی و جایگزینی دکتر نجیبالله بود.ظاهراً امروز روسیه با ایدئولوژیزدایی از این سنت قدیمی – سنت مهماننوازی همزمان از رهبر معزول و رهبر مستقر – آن را با الزامات عصر حاضر هماهنگ کرده است.
امری که احتمالاً مقامات ایرانی با دو چشم گردشده از تعجب بدان مینگرند.روسیه و ایران دو کشوری بودند که فعالانه از دولت اسد در جنگ داخلی این کشور حمایت کردند. حتی به جرات میتوان گفت بمبارانهای کور و گستردۀ روسیه عامل بیشترین ویرانیها و تلفات در سوریه بود.
اما از همان آغاز تفاوتی بزرگ میان تهران و مسکو وجود داشت. روسیه هیچوقت منافع استراتژیک و مشخصاً دو پایگاه دریایی و هوایی خود در سوریه را کتمان نکرد.
اما ایران تا توانست مقاصد ژئوپولتیک و اهداف عینی خود را در لفافۀ ایدئولوژی پیچید.
کار بهجایی رسید که گاه پیوست رسانەای و روایت ساری ایران از ماجرا، اصل موضوع را به حاشیه میراند.
در روایت رسمی، با مراجعه به روایات دینی و نمادپردازیهای ایدئولوژیک، سوریه به یک جبهۀ حق و باطل دیگر تبدیل شد. نظام سکولار و بعثی حاکم بر دمشق چون فرشتەای مؤمن تصویر میشد که در محاصرۀ شیاطین عبری و عربی، مظلومانه و تنها ایستاده است.
امری که باعث شد در روزهای اول پس از سقوط اسد، میزان خصومت حاکمان جدید با ایران بسیار بیشتر از روسیه باشد.اصلیترین پیام تصویر بالا، اما نفی تصویرسازیهای ایدئولوژیک و آرمانی از منازعات سیاسی و در قید منافع بودن آنهاست.
هیچ دور نیست که مسکو بشار اسد، متحد دیرین، را به چند قرارداد اقتصادی و امتیاز سرزمینی بفروشد.
برای مسکو مهم نیست که در دمشق چه اندیشەای حاکم است! اگر حضور یک سلفی جهادی در کاخ مردم همان مزایای حضور یک بعثی روسوفیل را داشته باشد، چه توفیری میکند؟احتمالاً بسیاری از خوانندگان یادشان نیست که ربع قرن پیش، پوتین چطور زمام قدرت را بهدست گرفت.
رفیق ولادیمیر، سوار بر موج اسلامهراسی پس از حملات القاعده در جهان و همزمانی آنها با چند یورش تروریستی در چچن و داغستان، پتک خود را بر میخ قدرت کرملین کوبید.
در نگاه اکثر روسها، پوتین همان منجی بود که آمده بود روسیه را از چنگ هرجومرج دهۀ نود و بهاصطلاح “تروریسم اسلامی” نجات دهد که در حال بلعیدن کامل امنیت بود.
تنها چند سال بعد، پوتین از دشمن قسمخوردۀ اسلامگرایان به متحد آنها تبدیل شد. از حزبالله و حماس گرفته تا جنبش حوثی و طالبان، همه بهتدریج به دایرۀ همکاران مسکو پیوستند.
احمدالشرع اولین رهبر اسلامگرا نیست که در کرملین مورد استقبال قرار میگیرد. مرغ ایران اما همیشه یک پا دارد!
صلاحالدین خدیو


