برای رهبران بسیاری از کشورهای فقیر یا کوچک جهان، سفر سالیانه به نیویارک و شرکت در نشست سران کشورهای جهان، ممکن است فریبنده و وسوسه انگیز باشد.
کابل ۲۴: دیدن بزرگترین متروپل جهان و پایتخت مدرنیته، هم فال است و هم تماشا. گرفتن عکس یادگاری در مجمع الجزایر ملل و سخنرانی در مجمع عمومی هم میتواند اعتبار آور و خاطره انگیز باشد.
مثل آنست که اکثریت روسای جمهور و نخست وزیران ۱۹۲ کشور جهان هر سال شهریور به یک اردوی تفریحی چند روزه بروند.
اما واقعیت آنست که علیرغم بازتاب رسانەای فوق العادە، نیویارک و سنبله و مجمع عمومی، رخدادی عمدتا تشریفاتی است.
اهمیتی اگر داشته باشد در حاشیەهای آن است؛ از دید و بازدیدها با سران جهان گرفته تا دم نمایندگان غولهای رسانهای را دیدن و از ابزار تبلیغات بهره بردن!
خطابەهایی که سران کشورها بر اساس نوبت در مجمع عمومی سازمان ملل ایراد میکنند، در حقیقت چیزی در مایەی نطقهای هفت دقیقەای نمایندگان مجلس ایران است.
بر اساس قانون، نمایندگان مجلس حق دارند در طول چهار سال، سه بار به مدت هفت دقیقه پیش از دستور نطق کنند.
تجارب گذشته نشان میدهد که این ۲۱ دقیقه عمدتا به لفاظی، انشاخوانی و جلب توجه رسانهها و مردم حوزەی انتخابیه میگذرد و خالی از وجوه کاربردی و سویههای عینی مشخص است.
نقاط ثقل مجلس شورای اسلامی مشخص است و مرکز قدرت در ایران هم از آن عیان تر،
داستان اجلاس سران سالانەی ملل متحد هم غالبا از این قماش است،
از کفش کوبیدن خروشچف بر روی تریبون گرفته تا منشور پاره کردن قذافی و رجز خوانیهای کاسترو و احمدی نژاد، همه و همه فراتر از نمایشهای رسانەای گذرا نیستند.
قدرت سازمان ملل نه در مجمع عمومی بلکه در شورای امنیت و ریش و قیچی اش هم در دست کسانی دیگر است.
از این مهمتر، مراکز قدرت مهمتری مانند گروه هفت کشور صنعتی به عنوان رقیب سازمان ملل وجود دارند که مانند مجلس ایران، اساسا در راس امور نیست.
در یک مقایسەی تا حدی مشابە، تمام تقلای قدرتهای نوظهور برای تاسیس سازمان های سیاسی و اقتصادی مثل شانگهای و گروه بریکس، دست یافتن به قسمی حاکمیت دوگانه در نظام جهانی است.
که از قضا به تلاش اصلاح طلبان و تحول خواهان ایران در دورەهای قوت برای اصلاح ساختار حاکمیت شباهت میبرد.
اما دمکراتیک سازی نظام جهانی و غلبه بر نابرابری و ناترازی های بزرگ موجود، مانند رویای اصلاح طلبان ایران، دستکم اکنون خام و نورس است.
درخشانترین فراز حضور یک رئیس جمهور ایران در سازمان ملل مربوط به محمد خاتمی است.
زمانی که چهرەای گشاده و دمکراتیک از دولت و ملت ایران به نمایش گذاشت و پیشنهاد گفتوگوی تمدنها را وارد اسناد سازمان ملل کرد.
اما کوته زمانی بعد سخنان خاتمی با سخنرانی معروف ” محور شرارت ” بوش پسر که بوی جنگ میداد، مثل برف در برابر آفتاب تموز آب شد!
سخنان ضد اسرائیلی امروز رهبران برازیل، ترکیه، ایران، اردن، قطر و …. هم خالی از این قاعده نیست و کوچک ترین تغییری در وضعیت غزه و لبنان بر جای نمیگذارد.
اما کلید واژەهایی چون خطر گسترش تنش در منطقه و تشدید وضعیت فعلی که مکرر در سخنان بایدن و استارمر تکرار می شود، مهم است.
واژەهایی کلیدی کە از قضا کشورهای منتقد سیاست اسرائیل هم مرتبا آن را بازگو می کنند.
رهبران غربی در حالی که چشمشان را به روی ماشین جنگی اسرائیل و حملات ویرانگر آن میبندند، با ابراز نگرانی از گسترش تنش، عملا طرف مقابل را به خویشتن داری فرا میخوانند.
ترجمان این سیاست، آزادی ویژەی اسرائیل و گردن نهادن طرف ضعیف تر به منطق زور است.
این وضعیت، بازتابی از نابرابری های عظیم موجود در جهان و تقسیم آن در امتداد خطوط ژئوپولتیک معین است.
هر زمان رهبران غربی موضع خود دربارەی بحران خاورمیانه را از ابراز نگرانی دربارەی گسترش درگیری به موضعی صادقانه و کابردی دربارەی لزوم پایان سریع اشغال گری اسرائیل تغییر دادند، میتوان گفت کشتیبان را سیاستی دگز آمدهاست!
صلاح الدین خدیو


