در پی وخامت اوضاع اقتصادی و اجتماعی افغانستان، این روزها، عدهای در رسانههای اجتماعی و همگانی از امکان وقوع “انقلاب فقرا” و یا “انقلاب گرسنگان” در کشور سخن میگویند.
به باور آنان، اگر اوضاع اقتصادی کشور بهبود نیابد و وضعیت همین گونه ادامه یابد به زودی شاهد چنین رویدادی خواهیم بود. اما آیا چنین اتفاقی در کشوری همانند افغانستان ممکن است به وقوع بپیوندد؟
به نظر میرسد چنین تصوری درست نیست. از منظر “جامعهشناسی سیاسی انقلاب” و نیز “تاریخ انقلابهای سیاسی” و “نظریههای انقلاب”، میتوان گفت وقوع چنین امری در کشوری مانند افغانستان در حال حاضر بعید به نظر میرسد.
بررسی انقلابهای سیاسی و اجتماعی بزرگ و کوچک در جهان نشان میدهد که عامل اصلی انقلاب در جوامع، “طبقه متوسط” بوده است، نه فقرا. این طبقه متوسط قدیم و نیز طبقه متوسط جدید بوده که عامل اصلی انقلابهای قدیم و معاصر بوده است.
جامعهشناسی سیاسی انقلابها و نیز تاریخ انقلابها نشان میدهد که فقر علت اصلی و تنها علت هیچ انقلابی نبوده است.
برای مثال علت اصلی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، فقر نبوده است. همچنین، این طبقه متوسط بود که اصلیترین نقش را در انقلاب ایران بازی کرد، نه فقرا و محرومان. بررسیها نشان میدهد که به صورت کل؛ علل اصلی انقلابها، شکلگیری و رواج ایدئولوژیهای جدید، عدم توزیع و مشارکت قدرت سیاسی، مشکلات ناشی از نوسازی و تحرک اجتماعی و مواردی از این دست بوده است.
در افغانستان در بیست سال گذشته طبقه متوسط در کلانشهرهایی چون کابل، هرات و بلخ در حال شکلگیری و پوستاندازی بود و در مواردی خود را تبارز میداد.
به دنبال سقوط نظام سیاسی و اقتصادی کشور و به قدرترسیدن مجدد طالبان، طبقه متوسط کوچکتر و محدوتر گردید و به سرعت در حال از بین رفتن است.
به دنبال این رویدادها، بسیاری از افراد طبقه متوسط از کشور مهاجرت کردند و بسیاری دیگر که در افغانستان باقی ماندند، به جمع فقرا پیوستند.
بعید به نظر میرسد در نبود طبقه متوسط قوی و ریشهدار، در کشوری همانند افغانستان که تجربه انقلاب را ندارد، انقلابی از سوی گرسنهگان و فقرا در این عصر و زمان به وقوع بپیوندد. ممکن است فقرا به شورش و قیامهای پراکنده دست زنند، اما توانایی انجام انقلاب را ندارند.
احمد ارشاد خطیبی