در مورد چرایی فروپاشی شوروی، دیدگاه های مختلفی عنوان شده است. برخی معتقدند این فروپاشی نتیجه شکل گیری “اقتصاد دوم”ی بود که خارج از حوزهی اقتصاد رسمی شکل گرفته بود و طبقه خاص خودش را خلق کرد. طبقه ای که درآمد افرادش نزدیک به سی درصد از اقتصاد بود
. برخی معتقدند سوسیالیسم روسی از مسیر اصلی خود منحرف شد و نظامی که قرار بود بعد از انباشت سرمایه راه به سمت سوسیالیسم ببرد، به ناگاه رویارویی با امپریالیسم را – آنهم بدون رسیدن به سرمایه داری- هدف پرهزینه خود قرار داد.
برخی معتقدند سه عامل: بحران اقتصادی، عقبماندگی تکنولوژیک و هزینهی غیرقابل تحمل رقابت نظامی با غرب ریشه اصلی این فرجام بود.برخی نیز بر این باورند که عدالت نتیجه تعادل در سیاست های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی است، عدالتی که در شوروی فهم میشد اما عنصری مستقل تلقی می شد که به قیمت قربانی کردن آزادی، قرار بود بدست آید و همین فهم اشتباه منجر به فروپاشی شد.
دلیل هرچه بود، سوسیالیسم آنگاه که به دیدی انتقادی نظیر نگاه برنشتاین و کائوتسکی در آلمان رسید یا در کشورهای اسکاندیناوی با تغییر و اصلاح و به روزرسانی متناسب با نیازها و واقعیت های جامعه و جهان تعریف شد، سرنوشتی متفاوت از نوع صلب و جامد روسی اش یافت.
چینی ها هم وقتی به تز معروف اصلاح گر معروف خود یعنی” دنگ شیائوپینگ” رسیدند که می گفت:”گربه باید موش بخورد چه فرق میکند سیاه و سفید؟”، به اولویت ها دیگری رسیدند که با اولویت های ایدئولوژیکی -که مشکلی از مردم حل نمی کرد- متفاوت بود.
فرق مدل روسی و چینی در این بود که وقتی دنگ شیائوپینگ نگاهی به کشورهای توسعه یافته غربی می کرد و این وضعیت را با کشور عقب افتاده خود مقایسه میکرد، از تجدید نظر در سیاست ها سخن میگفت و برنامه چهار مدرنیزاسیون را در کشاورزی، صنعت، علم و دفاع پیگیری می کرد اما رفقای روسی در حالی مغرور به تسخیر فضا بودند که متوجه تناقض وابستگی به دریافت وام و کمک های خارجی برای رفع نیازهای اولیه مردم خود نبودند.
نتیجه آنکه روستای “شنژن در استان گوآنگ دونگ” با همان مدل به روز توسعه و با دست کشیدن از شعارهای دهان پرکن ایدئولوژیک که در خلال دهه ها ، ذهنی بودن و بی ثمری شان ثابت شده بود، به قطب اقتصادی تبدیل شد که خیلی زود در ده منطقه اقتصادی دیگر چین هم تکرار شد اما دغدغه شهروند روس، تامین مایحتاج روزانه اش شد.
اگرچه بسیاری معتقدند این الگوی چینی توسعه اقتصادی منهای آزادی های سیاسی هم به زودی تناقض خود را نشان خواهد داد اما این امر، بدیهی است که اگرچه ندیدن ” نیاز انسان به آزادی” مقدمه فروپاشی است، ندیدن واقعیت هایی که دست کم نیازهای معیشتی او را هم فراهم کند، نشان از فروپاشی مضاعف و شتابان تری خواهد داشت. واقعیتی که نادیده گرفتن آن از جمله عوامل مشترک در همه دیدگاه هایی است که به ریشه های فروپاشی شوروی می اندیشند.
✔️شرح تصویر:
لحظه تاریخی عتاب یلتسین به گورباچف هنگام سخنرانی ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱؛ در این تصویر بوریس یلتسین اولین رئیس جمهور روسیه به رهبر شوروی میگوید متن مصوب دولت این کشور را بخواند و اعلام کند که دیگر اتحاد جماهیر شوروی وجود خارجی ندارد. او پس از این سخنرانی حکم انتقال کنترل سلاح هسته ای استراتژیک کشور به “بوریس یلتسین” را امضا کرد و از قدرت کنار رفت.
سهند ایرانمهر