گفته میشود که کشتار افراد ملکی و حمله به اماکن عمومی و غیر نظامی اختصاص به گروه قومی هزاره و یا حامعه شیعه افغانستان ندارد. پس چگونه است که هزارهها مدعی اند که کشتن آنها نسل کشی است؟
نویسنده: محمدامین احمدی
کابل۲۴: پاسخ این پرسش در تعریف حقوقی جنوساید( ژنوسید) و تفاوت آن با دو گونه جرم بین المللی دیگر که عبارتند از جنایت علیه بشریت و جرائم جنگی نهفته است. در واقع این سه گونه جنایت توضیح میدهد که قتل سیستماتیک هزارهها که به دلیل هویت قومی و مذهبی آنان انجام میشود،جنایت نسل کشی محسوب میشود، اما کشتار سیستماتیک افراد ملکی دیگر که به دلایل اعتقادات سیاسی شان و سایر انگیزه ها صورت میگیرد جنایت علیه بشریت است.
همچنین کوچ اجباری، ناپدید سازی اجباری ، شکنجه و تعقیب و آزار افراد به دلیل تعلق قومی، مذهبی(دینی )، نژادی و سیاسی شان از جمله ای جرائم جنایت علیه بشریت به حساب میآیند.
کشتار هدفمند افراد ملکی به خودی خود از مصادیق جنایت علیه بشریت است. اما همین کشتار اگر به قصد نابودسازی یک گروه قومی ، مذهبی ، ملی و نژادی انجام شود، نسل کشی محسوب می شود. یعنی در اینگونه از قتل اِعضای یک گروه قومی، مدهبی، ملی و نژادی به جرم قومیت، نژاد، ملیت و مذهب خود که از ویژگیهای دائمی و ثابت افراد به حساب میآیند و خودشان در انتخاب آنها چندان نقشی ندارند، کشته میشوند.
به عبارت دیگر به جهت وجودشان (و گونهای خاص از بودن شان ) کشته میشوند نه به جهت رفتار شان .
هدف اساسی از کنوانسیون جنوساید در پی تجارب تلخ جنگ جهانی دوم این بوده است که از گروههای قومی، نژادی، مذهبی و ملی در برابر این گونه جنایت محافظت کند. لذا طبقات اجتماعی برای مثال عالمان دینی و گروههای سیاسی تحت حمایت این کنوانسیون قرار ندارند.
اگر حکومتی افراد یک طبقه اجتماعی برای مثال زمینداران بزرگ و یا تمامی اعضای یک گروه سیاسی را به قتل برساند مرتکب جنایت علیه بشریت شده است نه جنوساید.
پس بسیاری از کشتارهای افراد ملکی که در کشور ما به صورت سیستماتیک و هدفمند انجام میشوند، میتوانند مصداق جنایت علیه بشریت باشند.
همچنین بسیاری از کشتارهای دیگر به دلیل عدم رعایت اصول چهارگانه قوانین بشردوستانه بین المللی یعنی قوانین حاکم بر جنگ به وجود میآیند که مصداق جرائم جنگی اند.
این چهار اصل عبارتند از : (۱)اصل محافظت از افراد ملکی در عملیات جنگی، (۲)اصل تفکیک میان اهداف ملکی و نظامی، یعنی عملیات نظامی به گونهای اجرا شود که به افراد و اماکن ملکی که شامل منازعه نیستند آسیب نرساند، (۳) اصل تناسب یعنی حمله بر هدف نظامی بسیار ویرانگر نباشد که آثار تخریبی آن از محدوده هدف نظامی فراتر رفته اهداف ملکی را نیز در بر بگیرد و (۴) اصل عدم کاربرد سلاحهایی که باعث رنج و آسیب غیر ضرور بر نظامیان میشود مثلا استفاده از سلاحهای کیمیاوی.
اگر به این نکات دقت شود متوجه میشویم که
۱. دختران کاج جرمی جز هزاره بودن و یا شیعه بودن ندارند و به جرم ویژگی قومی و مذهبی خود کشته میشوند و لذا تحت حمایت کنوانسیون جنوساید قرار دارند، البته وجود قصد نابودسازی در جنوساید به حساب آمدن این کشتارها شرط است که خود نیاز به توضیح جداگانه دارد.
۲. کشتار افراد ملکی در موارد دیگر نیز از جرائم بین المللی (جنایت علیه بشریت و جرائم جنگی ) است . اگر در سایر موارد توانستیم احراز کنیم که افراد به جرم قومیت و مذهب خود به نیت نابود سازی یک قوم کشته میشوند، جنوساید است.
۳. پس متوجه میشویم که در قوانین بینالمللی سه گونه جنایت شناخته شده است و هرکدام خصوصیات و مختصات خود را دارند و با استفاده از این عناوین مجرمانه میتوانیم تمامی جنایات رخ داده در افغانستان را مطابق مختصات و خصوصیات شان توضیح دهیم.
وظیفه انسانی همه ما است که کاری کنیم که هزاره بودن و شیعه بودن جرم نباشد و دیگر کسی به جرم قومیت و مذهب خود کشته نشوند. ریشه کن ساختن این جنایت ضمن اینکه اهمیت اخلاقی دارد به دلیل پیوند قوی آن با صلح و امنیت بین المللی ( یعنی گفته میشود که جنوساید و جنایت علیه بشریت صلح و امنیت بین المللی را به خطر میاندازند) اهمیت ملی و جهانی دارد.