پریمو لوی نویسنده و شیمیدان ایتالیاییست. در شناسهی او میخوانیم که در یک خانوادهای سکولار یهودی به دنیا آمده است. پریمو لوی زندگی سختی تحصیلی و دانشگاهی را سپری کرده است.
کابل ۲۴: میدانیم که بنیتو موسولینی برای تحصیل یهودیان ایتالیا به وجود آورده بود اما بوجود همهی محدودیتها پریمو لوی از دانشگاه تورین مدرک رشتهی شیمی گرفته است.
مینویسند که پریمو لوی پس از حملهی آلمان به شمال ایتالیا در سال ۱۹۴۳ به واسطه خبرچینی یکی از همکاراناش اسیر نازیها شد و ده ماه در اردوگاه آشویتس بود و تا بالاخره توسط ارتش سرخ شوروی آزاد شد.
در اروپا جنگهای صورت گرفته است ولی حال اتحادیه اروپا است. موسولینی برای يهوديان قوانین سختی وضع کرد.
وقتی جنایات يهوديان را در امروز در غزه میبینم که از یک قدرت سرچشمه میگیرد به این تمام سختیهای که يهوديان کشیدهاند فکر میکنم، مثال پریمو به سختی مدرک کارشناسی شیمی بدست آورده است. اردوگاه آشویتس از اردوگاههای قصهدار و پرماجراییست.
او پس هر از رهایی از زندان خاطرات اسارتش در آشویتس و اروپای شرقی را در دو اثر نگاشته است. خاطرات اسارتش معروف است. این خاطرات دو بخش دارد، یکی آیا این یک انسان است؟ و معاهده.
اگر پریمو لوی زنده میبود و این همه جنایات رژیم اسرائیل را میدید باز هم مینوشت آیا این یک انسان است؟ چه میگفت؟ نمیدانم. خیلی از آثار پریمو لوی مستعار به نام دامیانو مالابیالا منتشر شده است. پریمو لوی شماره هم داشته است.
جورف هیرت شمارهای آشویتس پریمو لوی را خالکوبی کرده بود و ادعا میکرد که موفق به فرار از اردوگاه کار اجباری آشویتس در دوران آلمان نازی شده است.
اخیرا بابت سالها ادعای دروغیناش معذرت خواهی کرد و خودش گفت هیچگاه در اردوگاه آشویتس زندانی نبوده است، هدف از خالکوبی شماره پریمو لوی زنده نگه داشتن خاطرات او بوده است.
من میخواستم در این جهان پرآشوب و بدبختیهای که وجود دارد بپرسم که اردوگاه آشویتس قصهی اسارت و زندانی شدن دردناک و وحشتناک است یا ظلم و ستم، جرم و جنایت، قساوت و بدبختی، چور و چپاول، قتل و کشتار که امروز بر مردم فلسطین سوی رژیم جنایتکار اسرائیل صورت میگیرد؟ من نمیدانم.
اما پریمو لوی در خاطراتش از دورانِ اسارتاش در اردوگاه آشویتس، مینویسد چیزی که ما تجربه میکردیم یکسره با کلمات قابل بیان نبود؛ خستگی، ترس، درد، زمستان، هیچکدام از این واژهها چیزی نبودند که بتوانند احوالاتِ ما را به طور کامل شرح دهند، ما همواره چیزی عمیقتر، دردناکتر و چه بسا دهشتناکتر از آنها را تجربه میکردیم!
گویی کلمات در بیانِ تجربیاتِ ما تنها نامگذاریهای ناموفقی بودند که هرگز نمیتوانستند حتی بخش کوچکی از آن واقعیت سیاه را روایت کنند ما همواره در مرز بین انسان – ناانسان سیر میکردیم.
حال میخواستم همین پرسش را از پریمو لوی نویسنده مطرح یهودی اگر زنده میبود بپرسم که شرح و بیان امروز فلسطینیها از توانِ کدام نویسنده برمیآید؟ میخواهم بپرسم آیا این یک انسان است؟
در جاهای از تاریخ میخوانیم از جمله ژیژک نقل میکند از آنا آخماتووا وقتی در اوج تصفیههای استالینی در صف بلندی در برابر زندان لنینگراد منتظر بوده تا از پسرش لِف خبر بگیرد که چه برایش پیش آمده است.
آخماتووا میگوید روزی یک نفر از آن جمعت انبوه مرا شناخت. در پشتِ سرِ من زن جوانی ایستاده بود که از سرما لبهایش کبود شده بود و قطعا هرگز مرا به اسم نمیشناخت.
او پس از شنیدن نام من از رخوتی که همه ما را فرا گرفته بود بیرون آمد و نجواکنان پرسید، آیا میتوانی این وضعیت را توصیف کنی؟ من پاسخ دادم بله میتوانم.
اینجا بود که روی چهرهاش که دیگر به چهره آدمیزاد نمیماند، لبخند بیجان و زودگذری نقش بست. من هرقدر تلاش میکنم که وضعیت امروز غزه را نمیتوانم، هیچکسی قادر به بیان این وضعیت نخواهند بود مگر بازماندگانی که خودشان تجربه کردهاند.
ما در افغانستان واقعات و سختیها و قصههای دردناکی هزار مرتبه به قصههای اردوگاه آشویتس داریم و گاهی خیال میکنم هیچ قدرتی انسانی نمیتواند عمقِ فاجعه را بدرستی روایت کند.
به هر صورت میخواستم بپرسم آیا پس از گذشت هشتاد سال نباید به این وعدهی ناصوابِ آنا آخماتووا به دیدۀ تردید نگریست!
پرسش اینجاست که آیا میتوان فاجعه را به طور کامل روایت کرد و از کلمات مدد گرفت برای بیانِ چیزهایی که بر ما میگذرد؟
چه کسی میتوان فجايع امروز خاورمیانه را به طور کامل روایت کند؟ در همین خاطرات پریمو لوی میخوانیم و اک از پسر بچهی آلمانی در اردوگاه آشویتس سخن میگوید که به شکل فاجعهآمیزی زبان مادری خود را از یاد برده بود! انگار او از همان کودکی دریافته بود که به چیزی فراتر از کلمات برای بیان رنجی که بر او میگذرد نیاز دارد.
پایان سخن اینکه دلام برای قصهی پریمو لوی و خاطرات او از اردوگاه آشویتس کمی سوخت. در جامعهی اروپا و کشورهای غربی بر او سختیهای فراوانی گذشته است. برای مردم خواندن او قصهها خیلی جذاب نیست.
اگر بخواهیم و بتوانیم خاطرات بنویسیم و مسابقه رنجمندی برگزار شود مشروط بر اینکه توان و ظرفیت هنرمندانه خوب روایت کردن داشته باشیم خاطرات پریمو لوی در ثانیههای اول ناکاوتات است.
حرف دیگر اینکه يهودیها به سختی درس خواندهاند تصور شیمیدان و نویسنده شدن از محدودیتهای وضع شده توسط موسولینی کار ساده نیست افریناش که خوانده، بعدش آمده خاطرات اردوگاه آشویتس را روایت کرده است، تلاش کنیم قدرت بیان و روایتگری خوب و ماندگار پیدا کنیم.
براستی از کلمات چه کاری برمیآید، مادامی که انسان در شکستنِ مرزهای فاجعه هربار درندهتر از گذشته عمل میکند و ما هربار مجبوریم از همان واژگانِ کهنه برای بیان این حقیقتِ نفرتانگیز استفاده کنیم.
من به عنوان یک نظارهگر و نویسنده قصههای کشورهای گوناگون از جمله فلسطین این روزها به آن سرودهی درخشانِ موریس بلانشو پناه میبرم میخوانم، آنجا که گفته بود: این تو نیستی که صحبت خواهی کرد، پس بگذار تا فاجعه از درونِ تو سخن بگوید. همین و تمام.