دوستی دارم که بر فیلمهای مورد علاقه من، نام عجیبی گذاشته است:« فیلمهای خر، پیرمرد، جاده!». منظور او این است که در همه این فیلمهای ملالآور، این سه عنصر هستند. کموبیش درست میگوید اما همه فیلمهای مورد علاقه من این شکلی نیستند، خر و پیرمرد و جاده هم اگر داشته باشند، ملالآور نیستند.
کابل۲۴: البته ممکن است بگویید که از این «آروغهای روشنفکری» و ابراز علاقه به یک فیلم کشدار و دور از هیجان را بارها دیدهاید و شاید هم درست بگویید اما به قول فروغ فرخزاد « کور شوم اگر دروغ بگویم» آن هم منِ دهاتیالاصل که حداقل با احساسات خودم رو راستم.
ولی چرا برخی فیلمها را دوست دارم که هیجان و جلوهویژه و بازیگران خوشآب و رنگ معمول را ندارد؟ شاید چون آدم، در مرحلهای تعریفش از هیجان و جلوه ویژه عوض میشود.
برای من هیجان آن چیزی نیست که باعث ترشح آدرنالین شود، هیجان چیزی است که باعث «کشف» شود و به نظرم دوپامین خیلی لذتبخشتر از آدرنالین است.
جلوه ویژه هم وصل و فراق دلدادگان و تیر و ترقه نیست، آنجاست که چشمت چیزی را میبیند که تاکنون درست ندیده.
فیلم «من کاپیتان هستم» را بسیار دوست داشتم. ظاهر فیلم در مورد مهاجران آفریقایی که سودای رسیدن به بهشت اروپا را دارند و راه سخت و جانفرسایی را طی میکنند، باطنش اما نشان میدهد آدمیزاد گاهی در سفر مشقتبار زندگی و رنجها و زخمهایش، اولا به چیزی میرسد که خودش میداند چقدر بزرگ است و بدان افتخار میکند اما دیگران آن را شکست میبینند، چون نمیدانند تو یِک مسافر زندگی از کجا به چه رسیدهای و فقط خودت میدانی.
دیگر اینکه این فیلم نشان میدهد که چه اتفاقی میافتد که آدمی از انگیزهای شخصی به مطالبهای عمومی و از جستجوی تمنیات فردی به خیر عمومی میرسد. این ریزبینی و اعجاز مفهومی و بصری کارگردان ایتالیایی «متئو گارونه» باعث میشود بگویم که جوایزی که برده، به اصطلاح خودمان« حلالش باشد!».
سهند ایرانمهر
Io Capitan(2023)
#معرفی_فیلم