گزارش واینت درباره شب حمله اسرائیل به فرماندهان ارشد نیروی هوافضای سپاه پاسداران، بهویژه هدف قرار گرفتن امیرعلی حاجیزاده، جزئیات قابلتوجهی از عملیات پیچیده و چندلایه اسرائیل ارائه میدهد.
کابل ۲۴: ۱. اسرائیل پس از سالها تلاش ناموفق موساد برای مختل کردن برنامه هستهای ایران از طریق خرابکاریهای محدود (مانند ترور دانشمندان هستهای، حملات سایبری مثل استاکسنت، و انفجار در تأسیسات هستهای)، به این نتیجه رسید که این اقدامات نمیتوانند ضربهای راهبردی به برنامه هستهای ایران وارد کنند.
تأسیسات ایران بهسرعت بازسازی میشدند و برنامه هستهای با وجود این حملات همچنان پیشرفت میکرد.
این ناکامی باعث شد که بودجه و مسئولیت عملیاتهای حساس از موساد به ارتش اسرائیل (IDF) و واحد اطلاعات نظامی (آمان) منتقل شود. این انتقال نشاندهنده تغییر استراتژی اسرائیل از عملیاتهای مخفی و محدود به حملات مستقیمتر و گستردهتر بود.
ارتش اسرائیل و آمان با بهرهگیری از فناوریهای پیشرفته و اطلاعات دقیق، طرحی را تدوین کردند که در کمتر از دو سال از مرحله برنامهریزی به اجرا رسید. این طرح، برخلاف پروژههای طولانیمدت موساد (که ۱۳ سال طول کشید)، با سرعت و دقت بیشتری انجام شد.
این موضوع نشاندهنده تمرکز اسرائیل بر عملیاتهای نظامی با تأثیر بالا و استفاده از اطلاعات بهروز برای هدفگیری دقیق بود.
۲. عملیات شب حمله هدف اصلی: امیرعلی حاجیزاده
امیرعلی حاجیزاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران، به دلیل نقش کلیدیاش در توسعه برنامه موشکی و پهپادی ایران، یکی از اهداف اصلی اسرائیل در این عملیات بود.
اسرائیل معتقد بود که حذف یا تضعیف فرماندهان ارشد هوافضا میتواند ضربهای جدی به توان نظامی ایران وارد کند.
نقش حزبالله و هشدار اولیهطبق گزارش، در شب حمله، حزبالله لبنان که بهعنوان یکی از متحدان نزدیک ایران عمل میکند، از تحرکات مشکوک اسرائیل مطلع شد و این اطلاعات را به سپاه پاسداران منتقل کرد.
این هشدار باعث شد که حاجیزاده از منزل خود به یک مقر زیرزمینی منتقل شود تا در برابر هرگونه تهدید احتمالی در امان باشد.
این مقر زیرزمینی، که احتمالاً بهعنوان یک پناهگاه امن طراحی شده بود، به دلیل استفاده از بمبهای سنگرشکن (Bunker Busters) در حمله اسرائیل آسیبپذیر شد.تاکتیک فریب اسرائیلیکی از نکات قابلتوجه در این عملیات، استفاده اسرائیل از تاکتیکهای فریب برای به دام انداختن فرماندهان ارشد بود.
گزارش واینت اشاره میکند که افزایش تعداد محافظان برای شخصیتهای کلیدی، مانند حاجیزاده، بهجای افزایش امنیت، کار ردیابی را برای اسرائیل آسانتر کرد.
محافظان بیشتر، تحرکات بیشتری ایجاد میکردند که از طریق نظارت ماهوارهای یا سیگنالهای الکترونیکی قابل ردیابی بود.علاوه بر این، اسرائیل از یک استراتژی پیچیده برای به دام انداختن فرماندهان استفاده کرد.
پس از حمله اولیه (که احتمالاً یک حمله محدود یا نمایشی بود)، فرماندهان نیروی هوافضا، از جمله حاجیزاده، احساس کردند که خطر رفع شده و قصد خروج از پناهگاه را داشتند.
اسرائیل، که از طریق جاسوسی یا نظارت دقیق از این تصمیم آگاه شده بود، عامدانه جنگندههای خود را بهگونهای هدایت کرد که در رادارهای پیشاخطار ایران ظاهر شوند.
این اقدام باعث شد که فرماندهان، با احساس ناامنی مجدد، به پناهگاه بازگردند. در این لحظه، اسرائیل با استفاده از بمبهای سنگرشکن، مقر زیرزمینی را هدف قرار داد تا حداکثر تعداد فرماندهان ارشد را یکجا هدف قرار دهد.نقش رادارهای پیشاخطارگزارش اشاره میکند که ایران انتظار حمله هوایی (از راه آسمان) را نداشت.
این موضوع میتواند به چند دلیل باشد:ایران احتمالاً تصور میکرد که اسرائیل به دلیل پیچیدگیهای لجستیکی و فاصله جغرافیایی، توانایی انجام حمله هوایی مستقیم به خاک ایران را ندارد.
سیستمهای راداری ایران ممکن است به دلیل تداخل الکترونیکی یا فناوریهای پیشرفته اسرائیل (مانند جنگ الکترونیک) فریب خورده باشند.
اسرائیل احتمالاً از مسیرهای غیرمنتظره یا هواپیماهای رادارگریز (مانند F-35) برای نفوذ به حریم هوایی ایران استفاده کرده بود.
۳. اجرای حمله و پیامدهاحمله با استفاده از بمبهای سنگرشکن، که برای نفوذ به تأسیسات زیرزمینی طراحی شدهاند، انجام شد.
این بمبها قادرند لایههای بتنی و خاک را شکافته و به اهداف زیرزمینی ضربه بزنند. هدفگیری دقیق این مقر نشاندهنده دسترسی اسرائیل به اطلاعات جاسوسی بسیار دقیق، احتمالاً از طریق منابع انسانی (جاسوسان نفوذی) یا نظارت پیشرفته (مانند ماهوارهها و پهپادها) است.
این حمله نهتنها به دنبال حذف فیزیکی فرماندهان بود، بلکه هدفش ارسال پیامی استراتژیک به ایران بود: هیچ پناهگاهی، حتی زیرزمینی، از دسترس اسرائیل در امان نیست. این موضوع میتواند تأثیر روانی عمیقی بر نیروهای نظامی ایران و متحدانش داشته باشد.


