ترانههای داوود سرخوش همنوایی مهاجرت مان بود. هر زمانیکه به خاطرات مهاجرتِ نوجوانی میروم، ترانههای داوود سرخوش پاسخی به خاطرات غرقِ سرمیدانی، اکسلینت هیجوکشن هاوس، پرل و عملدار رود میدهد. داوود سرخوش پس از سالهای زیاد در نگاههای مات و مبهوتام ترانه میخواند” سرزمین من! یا مولا علی یا مولا علی، دل من شکوه نکو…”
کابل ۲۴: ترانههای سرخوش در من خیلی ماندگارتر از آن است که قصه کنم. با داوود سرخوش مهاجرت کویته و دوره نوجوانی سختی را تداعی میکنم. ترانههای او همیشه در من زندهاند و نفس میکشند روحام را با فراغ بال به جادوی موسیقی او میسپارم. در نوستالژی سیاه و سفید با وحشیگری تمام عیار بدنم را بهم میریزد و به شورشی کلان تن میدهم.
من با داوود سرخوش پیچ و تابهای تحمیلی زندگی مهاجرت تنهائی کویته پاکستان را زیستهام. ترانههای داوود سرخوش در وجودم همچون موجی سهمگین یک دورهی تاریکی و کوری مهاجرت را فرومیبلعد.
هیچگاهی از گذشتههای تلخ نمیتوانم فاصله بگیرم. گذشته که هنوز با آهنگهای حماسی سرخوش بکر به نظرم میرسد. داوود سرخوش زبان به افشای حقایق روح میگشاید. غرق در بزمی خطرناک میشوم که از من آدم ساخته است.
هیچگاه نمیتوانم آدم شدنام را از فضای کویته جدا کنم. کویته به هزاران آدم رمز و رازهای پرواز آموخته است. در این میان داوود سرخوش با ترانههایش چکامهی دلپذیر است که بیرحمانه در اندام مان رسوخ میکند.
ترانههای حماسی و آلبوم سرزمین منِ او ابزار ویرانکنندهی که در ساختن و شدنم نقش داشته است. حقیقت این است کسانی که به فضای کویته در سالهای دوره اول طالبان آشنائی دارند داود سرخوش با ترانههایش جزو خاطرات خوب شان است. در پارتیهای بسیار فراغت از یک صنف به صنف دیگر زبان انگلیسی ترانههای او لحظات را جاوانه ساختهاست.
با عبور از آن زمان و ایستادن و قرار گرفتن در شرائط کنونی در منزلگاه امروز داوود سرخوش و ترانهها و آهنگهای حماسیاش خاطراتی خوب را معنی میبخشد. تا حال داود سرخوش همان جوشش و نقطهی درخشان را دارد و با بیتابی تمام از کابل سلاماش میکنم.
اگر داوود سرخوش را دوست داریم از او به هنرمند فرمایشی تقلیل ندهیم، داوود در خدمت مردم است، کدام مردم؟ مردم جامعهی هزاره، داوود هنرمند است زیرا هنرمند متعهد کسیست که با دردهای جامعه آشناست. کدام جامعه، جامعهی هزاره! او خودش را مدیون جامعهی هزاره میداند و مردم هزاره خودشان را مدیون داوودسرخوش. سرخوش وفادار به جامعهی هزاره است و به اعتبار آنان منزلت پیدا کرده است. این درست و دقيق.
پرسشی که مطرح میشود این است که آیا داوود سرخوش ظرفیت هنرمند محبوبتر فراتر از هزارهها را دارد؟ بلی. ترانهی “سرزمین من” از کارهایست نشان میدهد که او هنرمندیست تا در بزنگاههای مناسب به یاری سرزمینی که متعلق به همهی شهروندان افغانستان میتواند برخیزد و برخواسته است.
آیا خودِ داوود سرخوش میخواهد هنرمند محبوبتر و فراتر از جامعه هزاره باشد؟ بلی. چون نمونهی ” سرزمین من” خواست داوودسرخوش برای فریاد و همصدایی مشترک با همهی مردم افغانستان است.
موافقم که داوودسرخوش به عنوان یک هنرمند مسؤل و وظیفهشناس در یک مقطع زمانی برای مردم دردمند هزاره خوانده است اما در آلبوم “سرزمين من” میخواهد روشنگری و آگاهیبخشی بیشتر از دمبوره هزارگی کند.
پرسش دیگر تا چه اندازه عبدالله مقری، فرهاد دریا و مهوش و هنرمندان دیگر را قومهای شان خواستهاند به اندازهی داوودسرخوش محدود کنند؟ تقلیل دادن داوود سرخوش به حدیست که گاهی غیر هزارهها احساس میکنند که ممکن حق نداشته باشند درباره داوود سرخوش بنویسند؟ گاهی حس میشود ممکن روزی کسانی بیایند و سرزنش که حق نداریم آهنگ او را بشنویم.
داوود سرخوش بدون تردید هنرمند ارزشمند و دردآشناست از آهنگ و چهرهاش پیداست دوست ندارد برچسب هنرمند قومی زیادتر از این بخورد. اگر سرخوش را دوست داریم اجازه دهیم که همه در باره او حرف بزنند.
ترسیده مینویسم داوودسرخوش امروز توقع مردم و حتا جامعهی هزاره را برآورده نمیتواند. توقع و انتظار جامعهی هزاره از داوودسرخوش با توجه به تغییرات ملموس در افکار عمومی بلندتر رفته است و سرخوش در حال حاضر قادر به برآورده کردن توقعات و انتظارات جامعهی هزاره از لحاظ هنرمندی نیست اما خوشبختانه که محبوبترین هنرمند مردم خودش است.
فرصت زمانی و امکانات لازم نیاز است که داوودسرخوش در گام نخست به توقعات جامعهی هزاره برسد و پس از آن که دست از تقلیل دادن او کمی کوتاهتر شد و آثار همه پسند خلق کرد امکان یکی از محبوبترین هنرمند افغانستان وجود دارد.