زندگی در حالت انتظار

گذشته و آینده مدام سراغ ما می‌آید که فلان‌وقت و فلان‌جا، فلان کار را خواهم کرد که قبلا باید انجام می‌دادم و نداده‌ام. همین، زندگی ما را از شکل طبیعیِ‌اش در«لحظه»، بیرون می‌اندازد و به حالتِ تصنعیِ «انتظار» درمی‌آورد: بی‌شکل، دندانه و دندانه و ناکامل.

عادت به این زندگی یعنی ماندن در آب‌ِمانده و راکد، تحفه‌ی #مدرنیته

کابل ۲۴: «زندگی در حالت انتظار» از علائم آشکار بیماریِ «اندیشه» انسان معاصرست؛ علت این بیماری مهم هم، «جواب‌های آماده»ی فراوان!

«زندگی» که از شکل طبیعی‌اش در لحظه، بیرون افتاده باشد، «زبان» هم از جریان ِزندگی جدا می‌شود و می‌نشیند به لفاظی و هزارتویی بن‌بست از واژه‌ها و جمله‌ها، دور خودش می‌تَنَد تا در باورهایش زندگی کند، طوری برای هر مسئله جواب‌ِ آماده می‌سازد که به تفسیرهای مستبد و جزمی از زندگی برسد و از این راه برای خودش یک دنیای مصنوعی و محکم خلق کند، این امنیت ساختگی همان چیزی است که با نظام‌سازی‌ها و ایسم‌های مدرنیته اتفاق افتاد و فیلسوفان زیادی را در دام جواب‌های منجمد به اسارت برد.

نتیجه این که حالا ما به عنوان انسان عصر حاضر به هر طرف رو کنیم، آورده‌های مدرنیته یک چارچوب منظم و منزه از جواب‌های‌ آماده‌ی متافیزیکی برای‌مان در آستین دارد و با این قالب‌های حاضری، برای هرچه قرار بود درباره‌ی خودمان، معنی زندگی و واقعیت، شناخت و اخلاق و ارزش‌ها و هنر و انسانیت بپرسیم و فلسفه‌ورزی کنیم پیشاپیش جواب می‌دهد.

این جواب‌ها در بنیاد نگاه ما به دنیای ساختگی‌مان جا خوش کرده‌اند و حتی به سوال‌های نپرسیده‌مان هم جواب می‌دهند و مدام تیشه به ریشه‌مان می‌زنند تا پیوند ما را با «جهانِ‌ در جریان» قطع کنند.

اسارت در زندان این جواب‌های آماده، یعنی زندگی در جهان ِچهاردیواریِ‌ یک اتاق بدون پنجره. امنیت کاذبِ اتاقکی دنج در آپارتمانی به ظاهر تثبیت شده، که طوری پرسش‌های ما را سرکوب کرده‌، حتی بال برهم‌زدنِ‌ شاپرکی و موج ناچیزِ حاصل سنگریزه‌ای خرد، امنیتِ مرداب‌ِ خانه‌ی راکدمان را به هم می‌ریزد و مضطرب‌مان می‌کند چه برسد به بحران‌های بزرگ ِویران‌کننده.

زندگی در چنین شرایطی باعث شده که نه تنها دیگر سوال‌های پرشور نداشته باشیم بلکه رازهای مهمی را از دست بدهیم که فقط همان رازها حس زندگی زنده‌ی در «لحظه» می‌بخشند و می‌توانند به ما آن انگیزه و نیروی لازم را بدهند که برای زندگی‌مان «هدف بزرگ» بسازیم.

همین راززدایی مدرنیته طوری ما را به انفعال در مرداب بخارآلودِ انتظار برای شرایط بهتر زندگیِ‌ در فردا، تنبلی و «اشتیاق برای بیکاره بودن» عادت داده که حتی آرزوی‌مان این است به وضعیتی برسیم مجبور به همین حداقل کار و تلاش هم برای معیشت نباشیم. همین است که به شدت از سخت کار کردن و جنگیدن با خودمان گریزان‌ایم.

امنیت خاطرِ کاذب و بیمارگونه‌ای که دارد ما را در کنج آپارتمانی پا در هوا کنترل می‌کند، مدام به ماندن در این حصار، عادت‌مان می‌دهد.

فقط گاه از سرِ تنبلی ِبیمارگونه‌ی ناشی از آن، چشم می‌بندیم و پنجره‌ای را آرزو می‌کنیم که خودش ظاهر شود و چشم‌اندازی روشن را در فردایی بهتر نوید بدهد.

و چشم‌ها را روی این واقعیت می‌بندیم زندگی ناخوشایندی که منتظریم «فردا»یی بهتر بیاید و آن را دلخواه‌مان کند، محصول خود ماست، مایی که به تماشای آن نشسته‌ایم.

مژگان خلیلی

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *