•ماجرای رحمان کُلنگک

این ماجرا به‌سال‌های دور و درازی در پل‌خمری بر می‌گردد؛ شهری که آن سال‌ها درختانِ اکاسی و سنجدش عطرِ دل انگیزی در “باغِ قهوه‌خانه” پخش می‌کردند و مجنونِ بیدهای لبِ نهرش حسِ لب‌ریز از نشاط به آدم می‌دادند.

آن سال‌ها مردی در پل‌خمری می‌زیست، مشهور به “رحمانِ کُلنگک” که بی‌سوادان و برخی از مردم عام به او “رخمان کُلنگک” می‌گفتند.

رحمان ابروان درشت، تنِ استخوانی چشمانِ لُق و چهره‌ی سیاهِ آفتاب سوخته داشت.

کابل ۲۴: او بیش‌تر در بندر “دهنه‌ی غوری” که انتهایش به “قشلاق بمبه” و “قشلاق تپه‌ی فرحت” می‌انجامید، در پیاده‌رو می‌ایستاد و از سر صبح تا شام با صدای جر و بلندش به آسمان و زمین دشنام می‌داد و آثار خشم از چهره‌ی آفتاب سوخته‌اش هم‌واره آشکار بود.

شماری از باشنده‌گان پل‌خمری او را “دیوانه” و شماری هم وی را “مجذوب” می‌پنداشتند.

مردم به‌خاطری برایش “کُلنگک” لقب داده بودند که با شان و فرت و قال و مقال بسیار گپ می‌زد و هنگامی که برآشفته می‌شد، از والی تا جوالی را فحش می‌داد و پروای هیچ‌کسی را هم نداشت.

چرس فراوان می‌کشید و سرش یک کپه نصوار می‌انداخت. یگان وقت که کمی سرِ حال می‌بود، دستار پهلوی بر سر می‌نمود و پیراهن و تنبانِ اُتو شده‌ی پاک می‌پوشید و به همه تعارف و سلام می‌کرد.

اندوهناک این بود که گاه در اوج جنون‌زدگی که از فحش دادن به این و آن با صدای جر و بلند خسته می‌شد، در گوشه‌ای می‌نشست و آرام و غم‌ناک زمزمه می‌کرد:

“الله ای داد و بی‌داد، داد و بی‌داد

خدا از ما گرفت، با دیگری داد‌‌‌…”

سپس سرش را لای زانوانش می‌گذاشت، به چُرت فرو می‌رفت و دیر دیر پلک می‌زد.

گاه آدم‌های بی‌کار و مردم آزار گِردش حلقه می‌زدند و با بی‌رحمی او را مسخره کرده و خشم‌گینش می‌ساختند؛ مثلن یکی می‌گفت: “رحمان نداره…”، دیگری هم تکرار می‌کرد: رحمان نداره، سومی هم گپ اولی و دومی را تکرار می‌کرد و بی‌چاره رحمان که از گفتن این کنایه بسیار بدش می‌آمد، در اوجِ ناراحتی و دشنام دادن به آنان، تنبانش را پایین می‌کشید و برای اثباتِ داشتن آن‌چیزی که وی به نداشتنش متهم شده بود، شرم‌گاهش را نشان می‌داد و آن چند آدم سفله قاه قاه می‌خندیدند.

مردم می‌گفتند که دشمنان رحمان کُلنگک به او مغزِ خر خورانیده‌اند و او دیوانه شده‌است؛ اما این که انگیزه‌ی دیوانگی او چه بوده و چه درد یا رازی پشتِ جنونش پنهان بوده‌، تا اکنون روشن نشده‌است.

چندین سال از مرگِ رحمان کُلنگک سپری شده؛ اما هیچ‌کس در آن روزگاز ازش نپرسیده بود که چه رازِ دردناکی پشتِ همان تک‌بیتش نهفته بود که وی آن را بار بار با حسرت می‌خواند:

“الله ای داد و بی‌داد، داد و بی‌داد

خدا از ما گرفت، با دیگری داد…”

جاوید فرهاد

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *