سوررئالیسم برای خودش یک مدرسهی هنر است. از فوتوریسم و دادائیسم میآید. شما هر روز سوررئالیسم را زمانی تجربه میکنید که به خواب میروید و رؤیا میبینید. همهی انسانها سوررئالیست هستند چون رؤیاها در اصل همان ناخودآگاه آزادند.
دنیای دیوانهی امروز و یک زمانهی سیاسی سوررئال
دنیا بعضی وقتها منطقی است و گاهی هم نامعقول. این روزها سیاستهای امریکا کاملا سوررئال شدهاند چون یک شخصیت سوررئال در رأس قدرت قرار گرفته است که واقعاً معلوم نیست فردا دست به چه کاری بزند. او ممکن است یک بمب اتم را کنار دستش گذاشته باشد. او مثل یک بچه است. ما هم در یک زمانهی سیاسی سوررئال زندگی میکنیم.
تجربهی همراهی با آندره بروتون و شکلگیری جنبش پانیک
دو سال هر روز در تمرینها و بازیهایی با گروه سوررئال آندره بروتون (نویسنده و شاعر فرانسوی ضدفاشیسم که به عنوان بنیانگذار سوررئالیسم شناخته میشود) همراه شدم.
آن وقت بود که فهمیدم سوررئالیسم دقیقاً مثل رؤیا نیست چون رؤیاها محدودیتی ندارند ولی سوررئالیسم دارد. بروتون ژانر علمیخیالی را دوست نداشت و آن را تحقیر میکرد. او موسیقی را هم دوست نداشت و همین طور نقاشیهای آبستره را. راستش را بخواهید او خیلی چیزها را دوست نداشت!
این طور شد که با همراهی فرناندو آرابل و رولاند توپور که دو تن از هنرمندان فوقالعادهی دورانم به شمار میروند، دست به خلق جنبش نویی زدیم با عنوان «پانیک» که فراتر از سوررئالیسم رفت.
سوررئالیسم همچو یک رؤیای سینمایی
در «شعر بیپایان» سوررئالیسم مثل یک رؤیاست. من خودم هستم و شخصیتها از اعضای خانواده و پسرانم هستند. هر مکانی که در فیلم میبینید واقعی است و جایی که زندگی من در آن روی داده است. به شیلی سفر کردم تا به همان خیابانی بروم که در آنجا رنج بردم و زندگی کردم.
از آدونیس تا خط بطلان بر نظام ستارهمحور هالیوود
برای انتخاب بازیگر اصلی با خودم گفتم: «تو باید به این مرد ایمان داشته باشی.» در واقع فکر نمیکنم یک بازیگر، واقعیت را برای من به ارمغان بیاورد. من به یک فرد واقعی نیاز داشتم. در همین راستا بود که شاعر معروف سوری، آدونیس (علی احمد سعید اسبر) را یافتم که سه بار نامزد جایزه نوبل برای سوریه شده است.
به او گفتم: «هیچ کاری نکن. بازی نکن. خودت باش، چون خودِ شخصیت هستی.» من به دنبال بازیگران نمیگردم و از ستارهها استفاده نمیکنم چون شناختهشدهاند. شما در فیلم من نمیدانید چه کسی در صحنه ظاهر میشود و بازی میکند؛ پس از خودتان میپرسید: «این شخصیت واقعی است؟» کار من با نظام ستارهمحور هالیوود به پایان رسیده است.
فیلمسازی با هدف پولبازی به جای پولسازی!
هدف واقعی هالیوود پولسازی است. از این رو مردم هرچه بخواهند فراهم میشود، از خود هنر گرفته تا هیولا و خشونت و… من از نظام هالیوود خارج شدم چون نمیخواهم فیلم بسازم و پول به دست بیاورم. من فیلم میسازم تا پول از دست بدهم! من شیفتهی پول نیستم. من عاشق کارم شدهام و هدفم، ساختن یک اثر هنری تمامعیار و خیالی است مثل نقاشیهای ون گوگ یا رامبرانت. اولین باری که «شعر بیپایان» را نمایش دادم در فرانسه و موزهی لوور بود. میخواهم فیلمهایم به کیفیت چنین آثار هنری دست یابند.