۱. ادعای حسینیبودن؛ اما در عمل یزیدیمنش
– حکومت ایران، خود را وارث فرهنگ عاشورا و مدافع مظلومان میداند؛ اما در عمل، با مهاجرین افغان – بهویژه کودکان – رفتاری تحقیرآمیز، خشن و تبعیضآمیز دارد.
– این تضاد، یادآور همان کسانی است که در کوفه برای حسین نامه نوشتند، اما در میدان، شمشیر بر او کشیدند.
۲. رفتار با کودکان افغان؛ آزمونی برای صداقت در ادعای دینداری
– کودکان افغان، که در ایران متولد شدهاند یا در سنین پایین به آنجا پناه آوردهاند، از ابتداییترین حقوق انسانی مانند آموزش، امنیت و کرامت محروماند.
– بازداشت، اخراج، و حتی خشونت فیزیکی علیه کودکان، نهتنها خلاف اصول اسلامی است، بلکه با آموزههای امام حسین که برای دفاع از کودکان و مظلومان قیام کرد، در تضاد کامل است.
۳. تحریف عاشورا به ابزار مشروعیتبخشی
– عاشورا، بهجای آنکه الگویی برای ایستادگی در برابر ظلم باشد، به ابزاری برای نمایشهای آیینی و مشروعیتبخشی به قدرت تبدیل شدهاست.
– در حالیکه امام حسین فرمود: «اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید»، شاهدیم که آزادی و کرامت مهاجرین، بهویژه افغانها، بهراحتی زیر پا گذاشته میشود.
۴. نژادپرستی پنهان در پوشش دینداری
– بسیاری از رفتارهای تبعیضآمیز علیه افغانها، ریشه در نژادپرستی پنهان دارد؛ اما چون در پوشش «امنیت ملی» یا «قانون» انجام میشود، از نقد مصون مانده است.
– این همان چیزی است که یزید نیز انجام داد: ظلم را در لباس قانون و امنیت توجیه کرد.
۵. سکوت نخبگان؛مراجع تقلید ،خیانت به پیام عاشورا
– بسیاری از نخبگان دینی و فرهنگی، در برابر این ظلمها سکوت کردهاند یا با توجیهات سیاسی، از کنار آن گذشتهاند.
– این سکوت، نهتنها خیانت به مهاجرین است، بلکه خیانت به پیام عاشورا و امام حسین است که فرمود: «من برای اصلاح امت جدم قیام کردم.»
نتیجهگیری
اگر کسی در عزای حسین اشک میریزد، اما در برابر ظلم به کودکان افغان سکوت میکند یا آن را توجیه مینماید، نه حسینی است و نه آزاده. عاشورا، معیار تشخیص حق از باطل است؛ و امروز، رفتار با مهاجرین افغان، آزمونی است برای صداقت در ادعای حسینیبودن.
دکتر رحیمی


