نقد و بررسی فیلم «All Quite on the Western Front»

‏”در جبهه غرب خبری نیست”، اثری‌ست ضدجنگ که در کسوتی واقعگرایانه و به دور از ملاحظات هالیوودی، بدل به سرگذشت‌نامه‌ای می‌شود از سربازان عادی گیرافتاده در چرخه معیوب مرگ و ولع قدرتمندان برای خون و نزاع.اثری که علی‌رغم برخی ایرادات، نه تکنیک‌زده است، نه مضمون‌زده است و نه شعاری.

شاید بتوان کل شالوده فیلم را در همان پرولوگ ابتدایی یافت. سربازی به نام هاینریش، جوان و بی‌نام و خام، در دل جنازه‌ها و گل‌ولای و در دل میدان جنگ، ندانسته به آغوش مرگ می‌شتابد و با مونتاژی که قرین موسیقی دلهره‌آوری می‌شود، جنازه‌اش دفن و لباسش برای استفاده مجدد شسته می‌شود.

کابل ۲۴: از آن سو، تعدادی جوان مدرسه‌ای، خوش و خرم از بابت رویایی واهی، به استقبال جبهه‌های نبرد رفته و امضای والدینشان را هم از شوق آن جعل می‌کنند؛ به طرز کنایه‌آمیزی، پیراهن هاینریش به کاراکتر اصلی قصه یعنی پاول می‌رسد. او هم وارد چرخه اجتناب‌ناپذیر مرگ و نیستی می‌شود.

‏بر خلاف “تار” که گفتم ایراداتش باعث می‌شود قوت‌ش به چشمم نیاید، اینجا برعکس نقاط برجسته فیلم است که ضعف‌هایش را برایم کم‌رنگ می‌کند.

این فیلم جوابیه‌ای برای ۱۹۱۷ از حیث مضمون و روایت است. آن هم با قبول این که ۱۹۱۷ بود که راه را برای این نوع آثار پیرامون جنگ جهانی اول باز کرد.

این فیلم بر خلاف برخی نسخه‌های مشابهش نه تکنیک‌زده است، نه شعارهای کلیشه‌ای را با روش‌هایی کلیشه‌ای فریاد می‌زند و نه درپی آن است سربازان جبهه‌های گوناگون را سیاه و سفید دسته‌بندی کند.

اتفاقا در پی تنزیه آلمانی‌ها هم نیست و ریشه‌های بروز جنگ جهانی دوم را هم عالی می‌چیند.

به واسطه تمرکز سینما و خصوصا هالیوود روی جنگ جهانی دوم و نکوهش آلمان نازی، تصوری فراگیر در عامه مخاطبین ایجاد شده که در جنگ جهانی اول هم آلمان‌ها دقیقا همان نازی‌های پلید ایدئولوژی‌زده بودند. این نگاه حتی در ۱۹۱۷ هم مبرهن بود. سربازان آلمانی حتی به دام‌ها هم رحم نمی‌کردند.

دیشب به ذهنم رسید که شاید برای همین باشد که این فیلم با وجود دو اقتباس امریکایی پیشین، ساخته شد. فیلمساز خواست نشان دهد در جنگ جهانی اول، سربازان آلمانی هم جوانان و “انسان”هایی سرگشته بودند که قربانی خواست‌های بالادستی‌هایشان بودند. این، فیلم را اثری ضدجنگ و ابسورد می‌کند.

موضوع، موضوع بکری نیست؛ حتی می‌توان گفت فیلمساز حرف پیش‌ترگفته‌نشده‌ای(مثل وایلدر، کوبریک و…) هم ندارد؛ به لحاظ تکنیک و فرم روایی هم کار خارق‌العاده و جدیدی(مثل دانکرک و ۱۹۱۷) نمی‌کند، اما خیلی بی‌پرده است. عریان است. صریح است. بوی خون و گل و باروت و پوچی می‌دهد.

با پاول همراه می‌شویم که تصویری “عام” از نوع “انسان” است. انسانی که در قالب یک سرباز (که حقیقتا اهمیت ندارد متعلق به چه کشوری است)، همراه با او به سفر ابسوردش می‌رویم و درنگ‌ها و دلمرده‌شدن این جوان را نظاره می‌کنیم.

برای همین نیازی به پرداخت شخصی عمیق به او در خلال این سفر نیست.
بله؛ تم “پسرانی که به جنگ می‌روند و مرد باز می‌گردند”، کلیشه‌ای است و اتفاقا همین کلیشه هم باعث می‌شود حرف تازه‌ای در فیلم زده نشود، اما “چگونگی” پرداخت به این کلیشه که توام با واقعگرایی کم‌مثلش در این روزهای سینما شد، باعث می‌شود فیلم استاندارد و تاثیرگذاری از آب در آید.

فیلمساز این وسط نمادپردازی خوبی هم می‌کند. سکانس گیرافتادن در آن گودی را به یاد آورید. اینکه چگونه نیمی از چهره پاول گِلی می‌شود و این دوچهرگی ظاهری توام با بروز روی پلید بی‌رحمی ناشی از استیصال و کشتن آن سرباز فرانسوی می‌شود. اما او کماکان نیمه روشن دارد و پشیمان می‌شود.

کات بزنیم به سکانس انتهایی؛ قرار است دقایقی دیگر آتش‌بس رسمی شود. پاول که در وضعیتی ابسورد دوستش را از دست داده، دیگر نیمه روشن درونش را خفه می‌کند.او در دوئل مشابهی قرار می‌گیرد با این تفاوت که دیگر تمام صورتش گلی و تاریک است، فیلمساز از این طریق تغییر کاراکتر را سینمایی می‌کند.

خوبی این استعارات در این است که عاریتی نمی‌شود و در دل کوریوگرافی نزاع پایه‌ریزی می‌شود. البته ضعف بزرگی وجود دارد که باعث می‌شود این نمادسازی و آن نمایش بی‌رحم واقعگرا به حداکثر اثرگذاری‌اش نرسد. این ضعف را بهانه‌ای می‌کنم برای اشاره به دیگر ضعف‌ها.

مشکل این جاست که شخصیت این جوان‌ها به‌عنوان یک پسربچه گول‌خورده توسط پروپاگاندای دروغین، پرداخت کافی را ندارد و برای همین هم تبدیلشان به مردانی دلمرده و دست‌اززندگی‌شسته، اثرگذاری حداکثری خود را از دست می‌دهد. همچنین فیلم بیش از حد طولانی است.

با حفظ ساختار، فیلم می‌توانست پرت‌هایش را کم کند و با مدت‌زمانی نزدیک به دو ساعت، به اثرگذاری مضاعفی دست یابد. فیلم حدود ۱۵۰ دقیقه است؛ حال آنکه نسخه‌های مشابهش چیزی بین ۸۰‌ تا ۱۱۰ دقیقه هستند.

جادوی دوربین و موسیقی و واقعگرایی‌اش باعث شد تا تا انتهای فیلم کمتر به تایمر نگاه کنم.

به نظرم خوب است که در دنیای امروز مردم خصوصا مردم روسیه، این فیلم را بیشتر ببینند. باشد که مفهوم ضدجنگش آن‌هایی را که ولع مرگ و جنگ در اوکراین دارند بینا کند. سیاستمداران اتوکشیده نهایتا شاید پیمان آتش‌بس منعقد کنند، اما این سربازان بخت‌برگشته‌اند که به خاک سیاه می‌نشینند.

مدیر خبرگزاری
کابل ۲۴ یک خبرگزاری مستقل است، راوی رویدادهای تازه افغانستان و جهان در ۲۴ ساعت شبانه‌روز. کابل ۲۴ در بخش‌ بازتاب‌ خبرهای تازه، تهیه‌ گزارش‌، ارائه تحلیل‌های کارشناسانه و حمایت از حقوق انسانی همه مردم افغانستان به ویژه زنان و اقلیت‌ها، و تقویت‌ و ترویج آزادی‌های اساسی و انسانی فعال خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *